شرح اسم 1

 

 

کتاب شرح اسم

 

حتما کتاب شرح اسم را دیده اید و یا حتی خوانده اید و یا خبر انتشار آن را شنیده اید .

اگر هیچ کدام از حالات بالا برای شما رخ نداده است باید بدانید که این کتاب به شرح زندگانی حضرت آیت الله سید علی حسینی خامنه ای از ۱۳۱۸ تا روز پیروزی انقلاب یعنی ۱۳۵۷ به قلم هدایت الله بهبودی پرداخته است .

بنابر کاری  که در زمینه این کتاب به بنده محول شد توفیقی حاصل شد و با نویسنده کتاب و ناشر آن نشست هایی را برگزار کردم و نظرات آنها را شنیدم .

حیف که از سوی آنان مجاز به ذکر خاطرات آنها نیستم و اگر صلاح دیدند خودشان در زمان معین به ذکر حواشی کار خواهند پرداخت .

در ادامه و در روزهای آتی بخش هایی از کتاب را به انتخاب خود بیان خواهم کرد و اگر توانی بود به ذکر مطلبی در باب آن خواهم پرداخت .

(( اولين بار من داستان پيامبران را مثل داستان حضرت موسي ، عيسي ، ابراهيم ، يعقوب ، ايوب و داستانهاي گوناگون را از مادرم شنيدم كه در ذهن من هنوز همه معلومات من از پيامبران ، همان هايي است كه مادرم گفته است )) صفحه 25 به نقل خاطرات حضرت آقا

 

هدايت الله بهبودي نويسنده كتاب شرح اسم

یا حق

سهم ما در چشمهای او چقدر است

 

 

به راستی سهم ما از چشمهای او چه قدر است ؟

ماهها بود از دوستی می شنیدم  که جناب حمید حسام مشغول ذکر خاطرات خویش از دوران دفاع مقدس است و البته خبرهای پراکنده ای هم از این موضوع در اخبار خوانده بودم .

آذر ماه بود یا شاید هم زودتر که کتاب این خاطرات به دستم رسید .

سالهای پایانی دهه 80 بود که به دلیل کارهای همسرم در نشریه جاودانه های کنگره شهدای استان همدان که مدیر مسئولی اش با جناب حسام بود با ایشان و البته خیلی دورا دور آشنا شدم.این آشنایی البته بیش از اینکه با جناب حمید حسام باشد با شهدای استان همدان بود و ارتباط خوبی که به صورت خانوادگی با شهیدان استان پیدا کردیم و البته بیشتر از من همسرم .

کتاب سهم من از چشمان او ،  خاطرات بسیار مختصر و بدون جزییات زندگی جناب حسام از ابتدای تولد تا پایان جنگ است . تاکید می کنم  خیلی مختصر . این اختصار باعث دو موضوع شده است : یکی خوشخوان کردن کتاب و افزایش انگیزه خواننده به ادامه خواندن کتاب و دیگری نا کافی بودن برخی مطالب و انتظار بیشتر برای توضیحات تکمیلی .

کتاب  تقدیم شده است به ممد گره و همه شهیدان دیده بان  لشکر انصار الحسین همدان :  تقدیم به سردار بی سر محمد منوچهری (( ممد گره )) و همه همرزمان شهیدم که با خون خود عهدنامه نوشتیم و به دیده بان های شهید گردان های ادوات و توپخانه لشکر 32 انصار الحسین استان همدان .

ابتدا که کتاب را دیدم از طراحی نا مفهوم  جلد حظی نبردم و البته دقت بیشتری هم نکردم ، اما وقتی مشغول مطالعه بودم و عکس های داخل کتاب را مرور می کردم از  پیوند بین دو عکس از دو خاطره کتاب در طراحی جلد لذت بردم و احساس کردم که طراح جلد که البته اسمی از او برده نشده است در انتقال حسی که در کتاب موج می زند موفق بوده است .

یک نکته دیگر کتاب قرار گیری تصاویر مربوط به موضوعات هر فصل در پایان همان فصل است که باعث ارتباط بیشتر خواننده با مطالب همان فصل شده است .

نکته مهم دیگر کم بودن حجم مطالب مربوط به قبل از انقلاب است که در کمتر از 50 صفحه در فصل اول آمده است.

شاید فصل 4 که به نام  ممد گره  نامیده شده است محوری ترین فصل کتاب به حساب بیاید چرا که هم تقدیم کتاب و هم نام کتاب معطوف به این فصل و شخصیت ممد گره است . اما به نظر می رسد ذکر بسیار مختصر این فصل و عدم پرداختن به جزییات کار را آنچنان که باید باشد از کار در نیاورده است .جا داشت با توجه به اهمیت موضوع ، بیشتر به شخصیت ممد گره پرداخته می شد و تلاش بیشتری برای معرفی آن می شد. شاید یکی از ایرادات  اصلی کتاب همین باشد . خواننده منتظر است که بیشتر از پله های دکل دیدبانی شناخت ممد گره بالا برود و عظمت او را  از بالاتر ببیند اما هنوز چند پله ای بالاتر نرفته است که دکل را می زنند و فصل پایان می یابد .

نکته مثبت دیگر کتاب وفاداری نویسنده و کلیت کتاب به دفاع مقدس و شهدای آن و تقدیس این مجاهدت بزرگ است و از منفی نگری های روشنفکر نماها به دور بوده است و به خوبی از عهده دفاع از این صفحه روشن از تاریخ انقلاب بر آمده است .

  موضوع دیگری که ذکر آن بر بنده واجب است تلاش موثر و اثر بخش جناب حمید حسام در معرفی و شناساندن شهدای استان همدان است که می توان به عنوان ادامه کار دیده بانی ایشان از آن یاد کرد  و سهم ایشان را از چشمهای او در همین دانست که ایشان باید می ماند و چشم در چشم شهیدانی که نظاره گر ما هستند و از بلندای بلند ترین دکل تاریخ که قادر به دیدبانی شهیدان باشد یاد و خاطره آنان  و گرای راه آنان  و طریقت عارفانه  آنان را به همه نسل ها منتقل نماید .

یک نکته خوب و ویژگی برتر کتاب صداقت نویسنده در ذکر خاطرات منفی و مثبت است و البته دقت در ذکر نکردن حواشی نادرست و سخنان گوشه دار علیه افراد و گروهها بوده است .

ذکر چند جمله ای از کتاب خالی از فایده نیست :

شاه بیت غزل زندگی محمد یک جمله بود که همیشه آن را تکرار  می کرد

 

 (( تو باید فقط به خاطر خدا بزنی ))

 

در برابر روحیه تواضع و خاکساری در مقابل دیگران ، عقاید جالبی هم داشت که او را دوست داشتنی تر می کرد . گاه که صحبت از شهادت می شد ، خیلی بی پرده و بدون تعارف می گفت

 

 (( ما شهید می شویم و بهشت مال ماست . من هر وقت پا به گلزار شهدا می گذارم ، همه شهیدان به احترام من بلند می شوند چون من از خودشان هستم .))

 

 

شهید محمود شهبازی می گفت : (( سپاه همدان دو مرد دارد که بقیه در میان فروغ آن دو کمتر به چشم می آیند یکی پرویز اسماعیلی است و دیگری ممد گره

ساختمان بهداری قبل از جنگ کتابخانه عمومی شهر بود و چون ساختمان بتونی و محکمی محسوب می شد ....

هنوز یک ربع ساعت نگذشته بود که سید حسین شروع کرد به جان دادن . دست و پا می زد و پاشنه های پایش را محکم روی خاک می کشید .

در پایان با ادای احترام به همه شهیدان  اسلام و به خصوص شهدای استان همدان خواندن این کتاب ارزشمند را به همه  علاقمندان به ادبیات دفاع مقدس و به خصوص به همه همدانی ها  توصیه می کنم .

ان شاء الله همه ما و به خصوص جناب حسام در چشمهای ممد گره و همراهان شهیدش سهمی داشته باشیم  چرا که در  چشم آنان سهم داشتن حیاتی و اثر گذار است  

                                                                                                              یا حق