پس از پخش خبر مکالمه نامبارک تلفنی جناب آقای روحانی با شیطان بزرگ ، برخی دوستان در انتظار نظرات حضرت آقا بودند و به نوعی سردرگم بودند .
پیش خودم می گفتم همین که در انتظار نظر حضرت آقا هستیم نشان از بی تحلیلی و عوام بودن ماست و به دو دلیل نیازی به سخن جدیدی نیست :
اول اینکه حضرت آقا همین دو ماه پیش نظر صریح خود را اعلام نموده اند که در ادامه آمده است .
ثانیا مذاکره با آمریکا از لحاظ عقلی ، عملی نادرست و غیر عقلایی است و هر کس در این مسیر قدم بردارد بر مسیری به غیر از راه امام و شهدا خواهد بود .
با آمریکا وقتی می توان مذاکره کرد که از خوی مستکبرانه خود دست بردارد و البته این ناممکن است و با وضعیت فعلی حاکمیت آمریکا و سیطره صهیونیست بر آن محقق نمی شود
موضع حضرت آقا نیز همین است
نفرموده اند من موافقم بلکه گفته اند در موارد خاص منع نمی کنم که معنی عدم تایید و قبول است و چون حضرات اصرار می کنند و می خواهند کاری را جلو ببرند مخالفت نمی کنند .
آنچه از مواضع چند دهه ای حضرت امام و حضرت آقا فهمیده ایم و تجربه مواجهه انقلاب با آمریکا و رفتار آمریکا با دیگر کشورها به ما آموخته است اعتماد به آمریکا و مذاکره با شیطان بزرگ حرکت در مسیر ذلت نظام و فرو افتادن از چشم مظلومان جهان است .
القای این موضوع که عدم مذاکره باعث وضعیت نا مناسب اقتصادی فعلی است حرکت در مسیری است که دشمن طراح آن است و بلند گوها و رسانه های داخلی او به القای آن می پردازند .
اگر می خواهیم پیروز شویم راه آن مقاومت بر ارزشهای حضرت امام خمینی و شهدا و انقلاب است و نه وادادگی و مذاکره با شیاطین .

۳۰ / ۴ / ۹۲ بیانات در دیدار با مسئولین ( آخرین اظهار نظر مستقیم )
آمريكائىها ميگويند ما ميخواهيم با ايران مذاكره كنيم.
خب، سالها است كه ميگويند ميخواهيم مذاكره كنيم؛
اين يك فرصتى نيست كه براى ما بهوجود آوردند.
من اول سال گفتم كه خوشبين نيستم.
در مسائل خاص، مذاكره را منع نميكنم - مثل مسئلهى خاصى كه در قضيهى عراق داشتيم، و بعضى از قضاياى ديگر - ليكن من خوشبين نيستم؛
چون تجربهى من اين را نشان ميدهد. آمريكائىها، هم غيرقابل اعتمادند، هم غير منطقىاند، هم در برخوردشان صادق نيستند.
اين چهار ماهى هم كه از آن صحبت ما گذشت، همين را تأييد كرد؛ موضعگيرىهاى مسئولان و دولتمردان آمريكا نشان داد كه همين مطلبى كه ما گفتيم - كه گفتيم خوشبين نيستيم - درست است؛ خود آنها عملاً اين را تأييد كردند. انگليسها هم يك جور ديگر، ديگران هم يك جور ديگر. تعامل با دنيا هيچ ايرادى ندارد، ما از اول هم اهل تعامل با دنيا بوديم؛ منتها در تعامل، طرف مقابل را بايد شناخت؛ شگردهاى او را بايد دانست؛ هدفهاى اساسى و كلان را بايد در مدّ نظر داشت. ممكن است دشمنى سر راه شما را بگيرد، بگويد از اينجا نبايد جلو برويد. سازش با او به اين صورت نيست كه شما قبول كنيد، برگرديد؛ هنر اين است كه شما كارى كنيد كه راهتان را ادامه دهيد، او هم مانع كار شما نشود؛ والّا اگر چنانچه توافق و تفاهم به اين معنا بود كه او بگويد شما بايد از اين راه برگرديد، شما هم بگوئيد خيلى خوب، اين كه خسارت است. توجه به اين جهات بايد از سوى مسئولين و دولتمردان وجود داشته باشد.
متن خطبه های مقام معظم رهبری در تاریخ ۲۶ / ۱۰ / ۷۶
گزیده سخنان :
هدف حكومت امريكا و دستگاه امپراتورى خبرى امريكايى از اين حرفها چيست كه مرتّب مىگويند: ايران مىخواهد مذاكره كند؟
هدف، چند چيز است: يكى اينكه اينها مىخواهند آن چيزى را كه تا امروز وسيله وحدت ملت ايران بوده است، به وسيله اختلاف ملت ايران تبديل كنند.
هدف دوم اين است كه مىخواهند با تكرار اين قضيه - مذاكره و رابطه با امريكا - قضيهاى را كه در چشم ملت ايران، به دلايلى منطقى، يكى از زشتترين چيزهاست، قبحش را از بين ببرند.
هدف سوم اين است كه اصل مذاكره با ايران، براى امريكا به عنوان ابرقدرت، بسيار مهم است. ممكن است بعضى تعجّب كنند و بگويند مگر ايران چيست كه براى امريكاى ابرقدرت، مهم است كه با ايران پشت ميز مذاكره بنشينند؟!
براى امريكا مهم است كه ايران اسلامى كه از روز اوّل به دلايل روشنى در مقابل امريكا ايستاد و تسليم امريكا نشد و گفت كه با امريكا مذاكره نمىكنم، حالا بگويد كه بسيار خوب، چَشم، ما هم مذاكره مىكنيم! مىگويند بفرما، ابرقدرتى كامل شد! اين منطقهاى هم كه زير بار نمىرفت، زير بار آمد؛
...اگر جمهورى اسلامى با امريكا پشت ميز مذاكره بنشيند، امريكاييها خيالشان از اين جهت راحت مىشود؛ به هرجايى در دنيا مىگويند: شما براى چه تلاش مىكنيد؟ شما كه مثل ايران نخواهيد شد، به پاى ايران كه نخواهيد رسيد! هر چه بشويد، يك ملت و يك نظام و آن شكوه و شجاعت را كه پيدا نخواهيد كرد؛ آنها هم بالاخره مجبور شدند و اينجا پاى ميز مذاكره آمدند؛ شما ديگر چه مىگوييد؟!
اينها مىخواهند با شايعه مذاكره جمهورى اسلامى - كه بگويند جمهورى اسلامى تسليم شد؛ طرف ما آمد و مجبور شد كنار بيايد و با ما مذاكره كند - اينطور وانمود كنند كه در اين مصاف، بالاخره قطب اسلامى شكست خورد و مجبور به عقبنشينى شد و قطب استكبار در اين مصاف پيروز گرديد.
مىخواهند اين را تفهيم كنند كه دشمن پيروز شده و اسلام مجبور به عقبنشينى شده است.
مىخواهند بگويند كه اسلام انقلابى از حرفهايش گذشت و برگشت.
مىخواهند بگويند همه اين حرفها در طول اين نوزده سال - ده سال اول كه امام گفته بود، و نه سال بعد از امام، مسؤولان و ملت همه بر زبان آوردند - به گوشهاى گذاشته شد، به دست فراموشى سپرده شد و همه اين حرفها تخطئه گرديد؛
كسى كه خيال كند اگر ما با امريكا مذاكره كرديم، محاصره اقتصادى و قانون «داماتو» و ... از بين خواهد رفت، اشتباه كرده است.
بنابراين، اينطور نيست كه رابطهبراى كشور ما فايدهاى داشته باشد؛ كه اگر رابطه نباشد يا مذاكره نباشد، اين مشكلات به وجود خواهد آمد و اگر اين مذاكره و رابطه انجام شد، مشكلات از بين خواهد رفت؛
اولين ضرر اين است كه امريكاييها با ورود در اين ميدان، اينطور تفهيم خواهند كرد كه جمهورى اسلامى از همه حرفهاى دوران امام و دوران جنگ و دفاع مقدّس و دوران انقلاب صرفنظر كرده و گذشته است. اوّلين چيزى كه امريكاييها ادّعا مىكنند، اين است. اوّلين مطلبى كه در دنيا شايع مىكنند، اين است كه انقلاب اسلامى تمام شد و پايان گرفت؛ كمااينكه هموز هيچ چيز نشده، همين حرفها را زمزمه مىكنند!
حال بعد از آنكه اين همه خون در راه اين استقلال ريخته شده است، مدّعيان آقايى بر اين كشور، مدّعيان مالكيت بر اين كشور - يعنى امريكاييها كه خودشان را مالك اين كشور مىدانستند - برگردند داخل اين كشور بيايند و خردهفرمايش و دخالت در كارها و نفوذ در دستگاههاى گوناگون و جمع كردن دشمنان انقلاب كنند!
و ما هيچ احتياجى به رابطه با امريكاييها نداريم؛
هيچ احتياجى به مذاكره و به رابطه با اينها نداريم و علىرغم ميل دشمنان ملت ايران، ملت ما انشاءاللَّه مدارج ترقّى و پيشرفت را روزبهروز بيشتر خواهد پيمود.