کتاب آواز ابابیل را بخوانید

 

 

مجید پور ولی کلشتری نویسنده تهرانی و متولد سال 1354 نویسنده کتابهای «اقیانوس مشرق»، «پسران دوزخ»، «فصل خواب خرگوش‌ها» و «ما از دوکوهه آمدیم، اینجا» است. او معتقد است که نویسنده شدنش :

«ابتدا لطف خداوند بوده. مادرم در کارهای خلاقانه ادبی و مقوله شعر و ادبیات صاحب ذوق بود، همین طور پدربزرگم. شاید این ذوق ارثی است که از آن‌ها برده‌ام. به غیر از این‌ها مطالعاتی که در تابستان‌ها داشتم هم در پر رنگ کردن این ذوق نقش داشته. مطالعه کتاب های نویسنده هایی چون «ژول ورن، چارلز دیکنز، مارک تواین و جک لندن و ... » خیلی کمک بتوانم ذوقم را پرورش دهم. از همان روزها در ناخودآگاهم روایت داستانی شکل گرفت، بیش از همه شیفته عنصر تخیل در نوشته های آن داستان ها بودم.»

او نویسنده کتاب «آواز ابابیل» هم هست. آواز ابابیل یک داستان بلند است که انتشارات موسسه شهرستان ادب آن را در 200 صفحه در سال 91  منتشر کرده است.

داستان کتاب، داستان فردی است به نام حبیب ابریشم که در جبهه بوده است و در کردستان زخمی می شود و حافظه اش را از دست می دهد و در صحنه تصادفی در نجف حافظه اش بر می گردد. خانواده اش در ایران به گمان شهادت او جنازه سوخته ای را به خاک می سپارند.او بعد از بیست سال به ایران می آید و به دنبال همسر و تنها دخترش می گردد. به صورت اتفاقی با  خانم حوا ماندگار که مستند ساز و نویسنده است آشنا می شود و ماجرای زندگی این دو نفر با هم روایت می شود و ادامه می یابد.

 

شخصیت اصلی داستان حواست و نه حبیب و در اصل روایت های حوا است که داستان را می سازد و از زبان دانای کل بیان می شود. فضای داستان در فضایی شبیه آژانس شیشه ای و از کرخه تا راین قرار دارد. کتاب ، بسیار روان و خوشخوان است و می توان سه ساعته آن را خواند. علی رغم اینکه کتاب، کتاب خوبی است ولی رو به جلو نیست و امید ندارد. پایان کتاب به سلیقه من خوش نیامد. کتاب بیش از آنکه امید بخش و حماسی باشد بیشتر نق زننده است. نویسنده خیلی راحت از کل زندگی حبیب ابریشم گذشته است،  و هیچ اشاره به بیست سال فراموشی او نیز نداشته است.

کتاب حتی به ماجرای بازگشت حافظه هم هیچ اشاره ای ندارد. هیچکدام از شخصیت ها به درستی پرورش داده نشده است و برای خواننده شناخته نمی شوند در حالی که این امکان وجود داشت شخصیت های جان داری برای داستان خلق شوند و حتی حبیب و حوا خوب معرفی شوند. این ظرفیت وجود داشت که زندگی حبیب و حوا و شوهر حوا و همسر حبیب معرفی بیشتری می شد و داستان جذابیت های بیشتری می یافت و به جای تمرکز مفاهیم بسیاری که در در صفحات محدود فعلی کتاب، در لابه لای داستان و پرورش شخصیت های اصلی و فرعی نقطه نظرات نویسنده در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی انقلاب مطرح می شد.

به نظر می رسد نویسنده خیلی حوصله نداشته است و قبل از اینکه نگران نوشتن داستان باشد بیشتر به فکر بیان دیدگاههایش در زمینه های مختلف بوده است. به عنوان مثال در صفحه 23 به ماجرای شهرام جزایری و کروبی، صفحه 24 به پیگیری های آقای خامنه ای در ماجرای اختلاس ها، در صفحه 35 امام خمینی و مستضعف ها، در صفحه 54 وضعیت مهد کودک ها و موسیقی، در صفحه 59 به وضعیت حجاب در سینما، در صفحه 60 به بهروز افخمی، در صفحه 61 به سگ بازی، درصفحه 70 به محسن مخلباف، در صفحه 95 آقازاده ها، در صفحه 96 به نقد دولت سازندگی و اصلاحات، در صفحه 110 به انرژی هسته ای، در صفحه 130 به رزمنده های شیمیایی، در صفحه 132 به موجی ها، در صفحه 164 به موضوع اشرافیت، در صفحه 176 به قطعنامه، در صفحه 178 به مهاجرانی، در صفحه 181 به بنی صدر، در صفحه 182 به میر حسین موسوی  و به موضوعات  مختلف دیگری نیز اشاره می کند.

در کل کتاب را کتابی جذاب و خوب و قابل ترویج و مطالعه می دانم و مطالعه آن را به همگان توصیه می کنم. 

کتاب کفش باله

 

رفته بودم برای خرید وسیله ای،  که یکی از کتاب فروشی های خوب و معروف توجهم را جلب کرد و با خانواده و اهل و عیال رفتیم داخل فروشگاه.

با دختر کوچکم و با خیال آسوده رفتیم بخش کودک و مشغول نگاه کردن به کتاب ها بودم که چشمم به کتاب کفش باله افتاد. از اسم کتاب خیلی تعجب کردم و آن را به دلیل نامش خریدم.

کتاب را با دقت خواندم. خیلی جذاب و جالب بود. نه تنها برای گروه سنی ج  که سال‌های پایانی دبستان را دربرمی‌گیرد و سال‌های سوم، چهارم و پنجم است و تا پایان سن کودکی را شامل می شود،  بلکه برای من 43 ساله نیز جذاب بود.

بعد که کتاب را خواندم دیدم که این کتاب با نام «کفش های بالت» نوشته نوئل استریت فیلد( متولد 1895 ساسکس انگلستان) با ترجمه منصور عظیما با عنوان اصلی Ballet Shoes توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب و در سال 1339 در 300 صفحه به قیمت 70 ریال و برای گروه سنی ج به چاپ رسیده است.

و دوباره این کتاب با نام «کفش باله»  به ترجمه مینا فرادی توسط نشر غنچه و با قیمت 210000 ریال در سال 1395 چاپ مجدد شده است.

در سایت همان کتاب فروشی هم در مورد کتاب ( به نقل از مقدمه کتاب) آمده است :

 «کفش باله اولین رمان کودکان نوئل استریت فیلد است که از زمان چاپش در سال ۱۹۳۶ محبوب ترین و شادترین رمان وی برای کودکان و بزرگسالان بوده است. در قلب داستان پاولین، پتروا و پُزی فسیل سه دختر بچه کاملا متفاوت از بقیه هستند که عهد می بندد تا نام خود را در کتابهای تاریخی ثبت کنند. در حالی که پول کمی برای مخارج خانه وجود دارد، هر سه آنها به مدرسه رقص و تئاتر فرستاده می شوند: برای پاولین فرصتی برای درخشیدن به وجود می آید، پتروا صبر و تحمل را می آموزد و برای پزی شروع تحقق یک رویا می شود. »

این کتاب می خواهد به بچه های ما چه بیاموزد؟

شاید شما بگویید که این کتاب در پی آن است که به بچه ها بیاموزد باید با کار و تلاش بسیار در راهی که انتخاب کرده اید موفق شوید.

یا بگوید که بچه ها باید در تامین معاش به پدر و مادر خود کمک کند و یا لااقل شکرگزار تلاشهای آنان باشند.

شاید  هر دوی این موارد درست باشند ولی با چه قیمتی؟

سئوال من این است که کارشناسان بخش کودک وزارت ارشاد با چه هدفی به این کتاب مجوز انتشار داده اند؟       

و سئوال بعدی اینکه کتابفروشی خوب و معتبر عزیز ما به چه دلیل این کتاب را در بهترین بخش کتابهای بخش کودک خود قرار داده است؟

فکر می کنم هر دو عزیز ما کتاب را نخوانده اند . نه کارشناس کودک وزارت ارشاد و نه کارشناس کودک کتابفروشی و یا شاید ما خیلی حساس و سخت گیر شده ایم و آموزش رقص و ترویج آن چیز معمول و متدوالی شده است.

خوب است بخش هایی از کتاب را با هم مرور کنیم:

اصلا چرا همه مان نمی رقصیم؟ رقصیدن دقیقا همان کاری است که باید با آهنگ کرد. صفحه 34

منظورت پیمانی واقعی مثل غسل تعمید است؟ صفحه 47

من دوست دارم گربه یا سگ باشم. صفحه 61

مادام فیدولیا داخل شد. او قبلا چندین سال رقصنده برجسته ای بوده است و از هفت سالگی در مدرسه سلطنتی باله روسیه آموزش دیده بود. او کاری کرده بود که نامش از قبل از جنگ در سال 1914 نه تنها در روسیه بلکه در سرتاسر جهان زبانزد عام و خاص شده بود. صفحه 62

بیشتر کسانی که اسم شان در تاریخ ثبت شده، پادشاهان و ملکه ها هستندمثلا شاهزاده الیزابتاسمش ثبت می شود. صفحه 68

جوراب های مخصوص کریسمس شان پر شده بود و این دفعه علاوه بر چیزهای همیشگی، خوک های بزرگ شکری با دماغ های صورتی و دم های پشمی هم درون جوراب ها بودند صفحه 85

بلکه بر این باور بود ، رقصیدن مهم ترین مساله در دنیاست. صفحه 92

در کتاب فکر می کنم بیش از شماره صفحات کتاب از واژه رقص و رقاصی و ... استفاده شده است.

سه دختر رمان یکی می خواهد هنرپیشه شود و یکی رقاص و یکی هم تعمیرکار ماشین.

البته من قائل به عمدی  برای نویسنده کتاب در مطالب کتاب نیستم و نویسنده بر اساس فرهنگ زمان خودش که سالها از آن می گذرد و صد شرف به وضعیت فرهنگی فعلی انگلیس دارد مطلبش را نوشته است و همچنین مترجم نیز چاره جز این ترجمه نداشته است ولی از سلیقه نشر غنچه متاسف شدم که این چه کتابی آموزنده ای است برای کودکان ایران اسلامی!!!

و اصلا اگر این کتاب در اختیار کودکان ایرانی قرار نگیرد چه چیزی را از دست می دادند.

در مورد این کتاب مسئله بر روی کاهش بخش هایی از داستان نیست. این داستان برای کودک و نوجوان ما مضر است و باید در مورد چاپ و عدم چاپ آن بررسی می شد و به نظر من این کتاب، کتابی غیر مفید و بلکه مضر برای کودک و نوجوان ماست و بیش از آموزندگی مطالب، دارای مضرات فراوان است و اختلاف فرهنگی آن در حدی است که امکان حک و اصلاح  ندارد. البته مطالعه کتاب برای رمان خوان های حرفه‌ای و اهالی فرهنگ و هنر خالی از فایده نیست.