انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
در سال ۷۵ به دعوت رییس دانشگاه وقت لرستان در حالی که برای درس حوزوی در قم آماده تحصیل می شدم به لرستان رفتم .
با خود گفتم یک سال کمک می کنم و بر می گردم و درس حوزه را ادامه می دهم .
اما رفتن همان و تا امروز در لرستان ماندن همان .
مدیریت فرهنگی دانشگاه و مديريت روابط عمومي و نماينده دانشگاه در دبيرستانهاي شبانه روزي اولين تجربه مديريتي ما پس از فارغ التحصيلي از دانشگاه بود .
سال ۷۶ ، دوم خرداد را درك كرديم و به مدت ۸ سال توفيق كار علمي نصيبمان شد و ادامه تحصيل با چاشني اتهامات فراوان ، كه خداوند سربلندمان نمود و علي رغم علاقه بدخواهان روز به روز رو به پيشرفت بوديم .
سال ۸۴ به مديريت فرهنگي دانشگاه برگشتيم و پس از آن مديريت بودجه و تشكيلات و تحول اداري و در آخر هم اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي .
چندين بار به دلايل مختلف قصد رفتن از لرستان را داشتم ولي هميشه اين نگراني را داشتم كه نكند خدا ناراضي باشد و وظيفه ما خدمت در لرستان باشد.
چندين شب قدر از خدا مي خواستم كه اگر ماندن ما در لرستان كفايت مي كند نشانه آن را به ما بفهماند و رضايتش را از رفتن ما نشان دهد .
ماجراي لطف دستگاه قضايي را ، نشانه اجازه خروج از لرستان گرفتم
و نيمه خرداد سال ۹۰ ،
زمان فرج ما شد از ۱۵ سال حضور در لرستان.
البته اين را بگويم همچنان معتقد هستم لرستان مستعد ترين و نيازمند ترين استان كشور براي كار فرهنگي است و بنده شخصا بسيار علاقمند به خدمت در آن بوده ام و اكنون نيز هستم .
خداي را شاكرم كه توفيق داد در طول مدت تصدي خود در تمامي مسئوليت ها همه توان و انرژي خود را مصروف داشتم و اميد وارم اين خدمتگزاري و نوكري مورد توجه حضرتش واقع گرديده باشد . ان شاء الله تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد
وبلاگ عارفانه