کتاب سگ سالی نمادی از سالهای سگی منافقین در خدمت به دشمنان ایران!

در اسفند ماه سال 93 کتاب سگ سالی را مطالعه کردم.
داستانی در 142 صفحه که شرح ماجرای منافقی است که در توهمات خود فکر می کند به دنبال او هستند و بر همین اساس 24 سال یعنی از ابتدای انقلاب تا سال 84 در طویله خانه پدریش مخفی می شود و در پایان سپاه او را دستگیر می کند و بعد از چند روز صحبت و گفتگو او را آزاد می کند.
مثل همیشه ناشر این اثر نیز نشر معارض و ضد انقلابی چون چشمه است. البته در زمینه چاپ آثار ضد انقلابی نشر چشمه تنها نیست و ناشرانی مثل ثالث و دیگران نیز در کنار این نشر مشغول هستند.
این داستان می توانست رمان جذاب و مفصلی شود و وقایع و ماجراهای انقلاب و رفتار منافقانه و ضد مردمی منافقین را به خوبی تشریح کند.
احساس کردم نویسنده داستان یعنی خانم بلقیس سلیمانی خیلی حوصله نکرده است و نخواسته و یا نتوانسته زحمت بیشتری بکشد.
داستان تکلیفش با خودش نیز روشن نیست خیلی تحلیل روشنی نداشته است و به سمت و سویی نرفته است و شاید به عمد این کار را کرده است.
از یک طرف به سپاه تاخته است و آن را چهار تا دانش اموز ترک تحصیل کرده خوانده است ( صفحه 23 ) و یا از نیروهای مردمی بسیج و سپاه با نام مزدوران رژیم یاد کرده است ( صفحه 59 ) و در جایی دیگر تاریخ و انقلاب لهش کرده اند ( صفحه 87 ) و اینکه همه افرادی که به نوعی با انقلاب رابطه دارند یا مزدورند یا دورو و یا ظالم و دزد و دغل و ....( صفحه 35 و صفحات دیگر ) ولی هیچ جای داستان از حماقت و ریشه بدبختی قلندر منافق یادی نکرده است.
تنها آدمی که کمی کمتر منفی نشان داده شده است پسر عمومی قلندر منافق یعنی حسینعلی است که نویسنده او را نیز نواخته است و او را صاحب قصری نامیده است ... ( صفحه 64 )
در جای دیگری منافقین را اسماعیل های قربانی شده نامیده است و با اسم از آنها یاد کرده است ( صفحه 70 ) و جالب است که هیچ نامی از عملیات مرصاد به میان نیامده است.
البته می توان با توجیه اینکه اینها از نگاه منافق روایت شده اند از این نکته عبور کرد هرچند توجیه مطلوب و قابل قبولی نیست و می توانست با یک شخصیت مثبت و گفتگو های او با پدر و یا مادر منافق از این مشکل عبور کرد.
در داستان همه آدم های نسبتا خوب خطا کار، ظالم ، بی سواد، و دهاتی هستند.
نکته مهم دیگر داستان این است که در این داستان هیچ کس عاقبت به خیر نیست همه به نوعی مشغول خطا و نادرستی و دزدی و دغل هستند.
البته متاسفانه این آسیب در اکثر رمان هایی که در مورد انقلاب است دیده می شود. در آه باشین و شاه بی شین نیز همین گونه است. در کمی دیرتر سید مهدی شجاعی نیز همین است. گویی هیچ انسان خوبی وجود ندارد. همه بدی و کجی و ناراستی است.
نمی دانم این چه دردی است که دچار نویسنده های ما شده است فقط بدیها را می بینند و خوبی ها دیده نمی شوند. نمی گوییم بدیها دیده نشود ولی تناسب بین خوبی ها و ثمرات و بدیها و اشتباهات در نظر گرفته شود.
یک نکته منفی دیگر که در این نوشته و نوشته های دیگر پیرامون انقلاب به کرات یافت می شود پرداختن به انقلاب از زاویه برخی اشتباهات و تندرویی ها و یا کاستی هاست و نا دیده گرفتن عمدی اصل انقلاب و ثمرات و تاثیرات آن.
ظلم بزرگی که برخی نویسندگان ما در حال انجام آن هستند و با بی انصافی به انقلاب و جفا در حق آن از همه خوبی های انقلاب به گوشه ای از حواشی آن می پردازند.
از نکات منفی دیگر داستان نبود امید در داستان است. همه بد هستند، همه در حال مردن و خودکشی هستند، همه در حال دغل بازی هستند و هیچ افق روشن و امیدوارانه ای برای انقلاب و زندگی حتی توسط دیگران ترسیم نمی شود.
البته نکته مثبت داستان تصویری است است که از زندگی یک منافق ترسیم می کند.
به عبارتی عمر منافقین را سالهای سگی زیستن آنها بر اساس یک توهم از انقلاب ترسیم می کند.
با همه اشتباهات و ایراداتی که به داستان دارم نتوانستم از تصویر درستی که از زندگی سگی و بدتر از سگ منافقین ترسیم شده است بگذرم.
اینکه اکثر منافقین با توهمی که در ذهنشان از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران داشتند زندگی خود و خانواده خود را نابود کردند.
و پایان زود هنگام داستان گفتگوهای همراه با رفاقت نیروهای سپاه با مثلا منافق متوهم که زندگیش به نابودی رفته است و پس از دستگیری آزاد کردن او از دست توهمات اوست.
همه خصوصیات یک منافق را نیز ترسیم کرده است : بزدلی، بی تفاوتی، بی غیرتی و خود خواهی و همه چیز را برای خود خواستن و ...
آنچه می توان در پایان گفت این است که این داستان، داستان ما و انقلاب ما نیست و با همه نکات مثبتی که گفته شد تصویر صحیحی در ذهن مخاطب نمی گذارد و به نوعی حس همدردی با یک منافق متوهم را به خواننده القا می کند که از آسیب های داستان است ولی برای فردی که با تاریخ انقلاب و جنایت های منافقین آشناست می تواند کتابی جالب باشد.
ای کاش سر کار خانم سلیمانی از این ظرفیت برای ترسیم چهره واقعی از منافقین بهره می گرفت.
وبلاگ عارفانه