یادداشتی بر کتاب گلستان یازدهم
گلستان یازدهم فقط اسم کتاب تازۀ «بهناز ضرابیزاده» نیست، آدرس خیابانی در محلۀ پانصد دستگاه شهر دزفول نیست! حتی موقعیت خانهای که علی چیتسازیان در آن زندگی کرده است و یا حتی خانهای که زهرا پناهیروا در آن مدتی بوده است، بلکه گلستانِ خاطراتِ زهرا با علی است. بهشتِ پنج ماه و نیمۀ زهرا پناهیرواست با علی چیتسازیان.
« اگر در تمام دوران زندگیام لحظات خوش و شیرینی وجود داشته باشد، بیشک، همان پنج ماه ونیمی است که با علیآقا در دزفول زندگی کردیم... چقدر دلم می خواست زمان به عقب بر میگشت. چه روزهایی داشتیم توی دزفول.» صفحه 18 و 24 کتاب
کتاب گلستان یازدهم آخرین نوشتۀ سرکار خانم بهناز ضرابیزاده خالق اثر ماندگار «دخترشینا» پرفروشترین و پرمخاطبترین کتاب دو سال اخیر است که خاطرات همسر شهید والامقام علی چیتسازیان، سر کار خانم زهرا پناهیروا را در قالب کتابی 316 صفحهای به رشتۀ تحریر درآورده است. این کتاب را سورۀمهر با قیمت 15000 تومان در اختیار کتابفروشیها قرار داده است.
این کتاب سیصدصفحهای خاطرات یکسال و هشتماهۀ همسری عاشق است که روزهای زیادی را دور از همسر خود و در انتظار او گذرانیده و از آذرماه سال 66 در انتظاری همیشگی برای ملاقاتی بهشتی با او مانده است.
توفیقی نصیب شد و در جلسهای که در خدمت حضرت آقا بودیم، سر کار خانم ضرابیزاده اسمی از کتابشان بردند و کتاب را تقدیم به حضرت آقا کردند، حضرت آقا نیز در همان جلسه تقریظی بر کتاب نوشتند و شاید اولین تقریظی بود که در جمع نوشته شد و بلافاصله به نویسنده داده شد، ایشان چون موضوع کتاب را متوجه شدند، فرمودند: «من دلم میخواست یک مقدار بیشتر از این مرد( شهید چیتسازیان) بدانم».
هنر نویسنده چنان بوده است که با اینکه کتاب از ابتدا، پایان ماجرا را روایت میکند و خواننده از ابتدا میداند قرار است چه اتفاقی در پایان رخ دهد، با شروعی هنرمندانه و عالی در فصل اول، خواننده را میخکوب کرده و او را متحیر، گریان و نگران میکند.
همان 67 صفحۀ ابتدای کتاب که فصل اول کتاب را شامل میشود کافی است که کار خواننده را بسازد و او را در حال و هوای همسری منتظر، عاشق، تنها و بیکس که در بیمارستان به انتظار تولد فرزندش است، غرق کند و او را بین همدان سرد و دزفول گرم، همراه دو جوان عاشق، آواره سازد.
«چقدر جای علی آقا خالی بود. چقدر دلم برایش تنگ شده بود. چقدر به دستهای گرمش احتیاج داشتم. چقدر دلم برای یک گریۀ سیر تنگ شده بود» صفحه 37
نویسنده نشان داده است که با تمام وجود مادر است، با تمام وجود همسر است، با تمام وجود همۀ حسوحال زنانه، عاشقانه و مادرانۀ خود را با داستان کتاب همراه کرده است. این کار از عهدۀ هرکسی بر نمیآمد.
کتاب را که میخوانید یا وقتی کتاب به انتها می رسد، دوست ندارید داستان تمام شود، دوست دارید هنوز هم بخوانید و بدانید. با اینکه در واقع این کتاب معرفی شهید چیتسازیان از درون چشمهای همسر عاشق اوست، ولی با همۀ اطلاعاتی که از شهید به خواننده داده میشود، خواننده احساس نمیکند کسی به او معرفی شده است. زبردستی ضرابیزاده در این کتاب چنان است که خواننده را آنچنان در داستان زندگی علی و زهرا درگیر میکند که یادش میرود موضوع کتاب چه بوده است.
غمی که در کتاب کاشته شده است، روح آدم را جلاوصیقل میدهد و اشک را دائما سرازیر میسازد. این غم به جای اینکه آدم را ناامید سازد، امید را در دل و جان میکارد.
ضرابیزاده خوب آموخته است که باید چگونه بنویسد و چگونه ببیند. تمام صحنههای کتاب واقعی نگارش شده است، چه صحنههای همدان که همه را از نزدیک دیده است و چه صحنههای دزفول را که شاید اصلاً آنها را ندیده باشد. ضرابیزاده در دام ژستهای ضد جنگی نیز نیافتاده است و دفاعی حقیقتاً مقدس را روایت کرده است. نویسنده دفاع مقدس را با همۀ واقعیتها، دردها، شیرینیهایش روایت کرده است و همه چیز را به درستی در جای خود گذاشته است.
شما با کتابی روبرو هستید که بیشک شمارگانی میلیونی خواهد یافت، هر چند اگر من جای نویسنده بودم از برخی واژگان و لهجههای همدانی کمتر استفاده میکردم و فصل آخر کتاب را به گونهای دیگر مینوشتم. مقدمۀ کتاب و بهخصوص آن پنجرۀ آپارتمان روبرو نیز عالی است و اینکه او را برای این کار برگزیدهاند. خداوند، نویسنده و راوی کتاب را با امام و شهیدان، همنشین و همراه سازد.
خواندن کتاب را به همۀ مردان و زنان بهخصوص دختران، مادران، همسران و همۀ کسانی که عاشق ایثار و شهادت و از خود گذشتگی هستند و به همۀ ایرانیهایی که عاشق ایران هستند و همه مردان و زنانی که در جبهه حق به ما خواهند پیوست، توصیه میکنم.
به نظرم این کتاب باید، کتاب همۀ دختران و پسران ما باشد که یک بار آن را خوانده باشند.
وبلاگ عارفانه