انقلاب روح الله

 

 

در راه رفتن به محل کار با خودم فکر می کردم که انقلاب ما عجب انقلاب عجیبی است .

رهبرش یک پیرمرد ۷۰ ساله تبعید شده  .

انقلابیون یک مشت آدم فقیر و بی امکانات.

محور اتصال و شبکه بین مردم دین و مذهب .

دشمنانش همه دنیا و همه قدرتهای زر و زور .

یاد حضرت آخر  حضرت مهدی روحی فداه افتادم .

پیرمردی پیرتر از  ۱۲۰۰ ساله غایب و تنها . ( هرچند او از همه جوان ها جوان تر است )

یارانش انسانهایی به نهایت دور از تمتعات دنیایی.

شبکه اجتماعی و محور وحدتش توحید . 

دشمنانش همه دنیا و همه قدرتهای زر و زور .

با خودم گفتم عجب انقلاب عجیبی آنهم در زمانه ای عجیب تر و به نهایت نا متناسب با آرزوهای جهانی قدرتمندان زر و زور.

در زمانه ای که می رفت دین را از صحنه زندگی مردم بزدایند و به کلی محو کنند دست الهی روح الهی را مدد رساند و به دست او و یارانش انقلابی آفرید تا مذهب و دین حق پا برجا بماند و نمونه کوچکی باشد از آنچه قرار است به زودی زود بیاید و ریشه ظلم را بر چیند و پرچم توحید را بر همه عالم بر افراشته نماید . ان شاء الله

در روزهای خدایی  بهمن ماه یاد آن مرد خدایی حضرت روح الله الموسوی الخمینی رضوان الله علیه و انقلابی را که در جانهای ایرانیان و جهانیان به پا کرد گرامی می داریم و از خدای مهربان ظهور نزدیک مولایمان حضرت صاحب الزمان را التماس می کنیم .

                                                                                   به امید دیدارش و سربازیش

زود خیلی زود

 

 

روزهایی بر من می گذرد که باید کتابهای کودک را ببینم و یا حتی بخوانم .

یکی از همین روزها کتاب زود خیلی زود انتشارات شباویز را مطالعه کردم .

کتاب نوشته فریده خلعتبری و با تصویر گری علی نامور است و البته برای دبستانی ها  .کودک درونم !! تصاویر را اصلا دوست نداشت جذابیت ظاهری کتاب کم بود و جلد سازی خوبی  هم نداشت .

ارتباط داستان با تصویر بسیار کم بود و داستان را سردرگم یافتم .خط کتاب را هم نپسندیم . البته تعداد تصاویر با توجه به داستان خوب و کافی است .

داستان هم داستان دختری است که از مادرش می پرسد بابا کی بر می گردد و بعد گریه می کند و مادر در فکر می رود و می گوید خیلی زود و ... همین .

دست خالی کودک درونم خالی تر ماند و چیزی نصیبم نکرد .

کتاب را توصیه نمی کنم . همین

فاسد ترین رمان ها

در سایت حضرت آیت الله خامنه ای http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9617دنبال بخشی از بیانات ایشان بودم که به سخنرانی ایشان در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی  در تاریخ ۲۳ / ۹ / ۷۸ برخوردم .

خیلی برایم درس آموز بود و همین باعث شد تا مطلب را برای شما هم به نمایش بگذارم . هدف اصلی از این نوشته مواظبت مسئولین و جلوگیری از تکرار وضعیت مشابه آن سال هاست . خیلی ها با ایجاد شرایط جدید و دولت جدید کمین کرده اند تا دوباره کشور را به وضعیت آن روزها بکشانند. خودتان بخوانید :

 ....من از وزارت ارشاد توقّع دارم. البته آقاى «مهاجرانى» - ظاهراً - نيستند و خودشان را راحت كردند از اين‌كه بيايند و حرفهاى ما را بشنوند! به‌هرحال، فرق نمى‌كند؛ چه ايشان باشند، چه نباشند، من اعتراضم اين است - اين اعتراض را بارها هم گفته‌ام، الان هم در جمع شما مى‌گويم - وزارت ارشاد در اين دو سالى كه ايشان در رأس اين كار هستند، هيچ كار اسلامى به‌عنوان اسلامى ارائه نداد! اين اوّلين اعتراض من است. فرض كنيد من خودم در مورد صدا و سيما، كمتر هفته‌اى است كه اعتراضى و اوقات تلخى‌اى نداشته باشم و پيغام تندى ندهم؛ اما صدا و سيما كارهاى زيادى را به‌عنوان كار اسلامى انجام داده، برنامه‌هاى اسلامى و برنامه‌هاى هنرى اسلامى درست كرده و برنامه‌هاى گزارشى و علمى داشته است. اگر اشتباه و خطا و تخلّف دارد، از آن طرف هم تلاش و كار دارد. من سؤالم اين است كه وزارت ارشاد، چند كتاب براى تقويت تفكّر اسلامى به‌وجود آورده، چند تا فيلم براى تقويت مبانى فكرى اسلامى و انقلابى ساخته و چند تئاتر مناسب داشته است؟

الان مرتّب در اين سالنهاى وابسته به وزارت ارشاد، نمايش و تئاترهايى اجرا مى‌شود؛ بعضيهايش صددرصد ضدّ دين و ضدّ انقلاب است!

كسانى رفتند، ديدند و آمدند به من گزارش دادند. خوب؛ حالا اگر در كنار دو، سه نمونه تئاتر از اين گونه نمونه‌ها، پنج شش نمونه هم به ما نشان مى‌دادند كه ما اين تئاتر را به‌وجود آورديم، يا اين فيلم را اجرا كرديم كه مبلّغ اسلام است، من هيچ اعتراضى نمى‌كردم. مى‌گفتم بالاخره: «خلطوا عملاً صالحا و آخر سيّئا، عسى اللَّه ان يتوب عليهم»(3)! اما اين طور نيست؛ هرچه هست، از آن طرف است! اين اعتراض من است. من از رفتار وزارت ارشاد، راضى نيستم.
 
فرض كنيد در مورد كتابهاى رمان، بنده هميشه اهل رمان خواندن بودم؛ امروز هم با رمان بى‌ارتباط نيستم و از دنياى رمان خبر دارم كه چه خبر است.

 امروز فاسدترين رمانها منتشر مى‌شود!

البته اين سه چهار ماه اخير، تا حدودى توقّف شد - ظاهراً به‌خاطر همين حملات مجلس و اعتراضهاى اين طرف و آن طرف، اين كار انجام شد - خوب؛ وزارت ارشاد، دست‌اندركار چند كتاب رمان شده و پول و امكانات به افرادى كه آماده هستند، داده است - مسلّم هم داريم - كه بنشينند و يك رمان انقلابى، يا چند رمان راجع به جنگ بنويسند؟ چند تا از اين كارها كردند؟! اين سؤال ماست ديگر. مگر وظيفه‌ى وزارت ارشاد، غير از اين است؟!

وزارت ارشاد اسلامى براى اين است كه اسلام را ترويج كند.

البته اين اعتراض را به سازمان تبليغات هم دارم؛ منتها با آن ابعاد ضعيفترى از لحاظ امكانات و اينها كه سازمان تبليغات نسبت به وزارت ارشاد دارد. در مورد دانشگاه هم همين‌طور است. من الان به آقاى دكتر «معين» و آقاى «فرهادى» عرض مى‌كنم: آقايان عزيز! برادران عزيز! من شما دو نفر را متديّن و انقلابى مى‌دانم.

جريانى در محيط دانشگاه درصدد اين است كه عناصر مؤمن و انقلابى دانشگاه را در انزوا و فشار قرار دهد؛ شما نبايد بگذاريد. اسم آن جريان فشار دهنده، هرچه مى‌خواهد باشد؛ ولو اسم انجمن اسلامى! بعضى از اين انجمنهاى اسلامى، نه اين‌كه اسلامى نيستند، اصلاً فاسدند! بعضى از آنها ضدّ اسلامند! شما نمى‌توانيد از اين نوع انجمن اسلامى دفاع و حمايت كنيد؛ اصلاً چنين چيزى امكان ندارد - نه از بودجه‌ى دولت، نه از امكانات دولت، نه از وزارتى كه اين نظام اسلامى به شما داده است -

شما بايد از اسلام، از انقلاب و از خطّ امام دفاع كنيد؛ از اينها بايد دفاع شود. آن‌كه امروز اين مردم حاضرند برايش جان و خون بدهند، اسلام است. تجربه نشان نداده است كه بعضيها حاضر باشند از كمترين آسايششان بگذرند؛ اما در اين جامعه، هنوز كسانى هستند - الحمدللَّه زياد هم هستند؛ كم نيستند - كه حاضرند جانشان را در راهى كه براى خدا و براى اسلام است، فدا كنند.

 

کتاب سفر به روایت سرفه ها

 

 

 

چند ماه پیش خبر چاپ کتاب جدید جناب حمید حسام را شنیده بودم .

نمایشگاه کتاب دفاع مقدس فرصتی شد تا کتاب جدید ایشان را  با نام ««سفر به روایت سرفه ها  »» را خریداری کنم و با توجه به موضوع آن خارج از نوبت کتابهای در انتظار مطالعه ، مطالعه آن را شروع کنم .

هوای آلوده تهران هم به کمک آمد و قصد سفر به دیار خوزستان و مناسبت ایام دهه اول محرم و این شد که مطالعه کتاب شروع و به سرعت به پایان رسید.

ماجرای کتاب همانگونه که در روی جلد هم آمده است سفرنامه ایشان به ژاپن است که برای شرکت در مراسم سالگرد حمله اتمی شیطان بزرگ آمریکا به هیروشیما انجام شده است .

این سفر به دعوت گروه پل از ژاپن و هماهنگی انجمن حمایت از قربانیان سلاحهای شیمیایی ایران صورت می گیرد .

در این سفر اعضای این انجمن و تعدادی از جانبازان شیمیایی ایشان را همراهی می کنند و کتاب ماحصل دیده ها و شنیده های ایشان در ژاپن و به خصوص هیروشیما و با یک توجه ویژه تری ذکر خاطرات همراهان جناب حسام است که اکثرا از جانبازان شیمیایی هستند .

کتاب علی رغم جدی بودن موضوع و خاطرات تلخ همراهان رگه هایی از  طنز را در خود دارد و به نظرم در کارهای جناب حسام یکی از محکم ترین کارهای ایشان است و ایشان با قاطعیت در آن به موضع گیری پرداخته است.

به نظرم ایراد اصلی کتاب تصاویر کتاب است که متاسفانه همه سیاه و سفید است و ای کاش تصاویر بیشتر و البته رنگی در کتاب استفاده می کردند .

کتاب را کتاب خوشخوان و روانی یافتم و خواندن آن را به همه علاقمندان به کتابهای دفاع مقدس توصیه می کنم ، به خصوص با توجه به اینکه در مورد خاطرات جانبازان شیمیایی کتابهای قابل ملاحظه ای نداریم .

یک نقطه قوت دیگر کتاب تداوم دفاع مقدس و آدم های آن در زندگی فعلی ماست . آدم های کتاب آقای حسام پس از جنگ تمام نمی شوند تازه شروع می شوند متاسفانه تمام شدن خاطرات افراد و عدم تداوم خاطرات  نقطه ضعف اکثر کتابهای دفاع مقدسی است .

کتاب ۲۰۸ صفحه ای سفر به روایت سرفه ها بیشتر از یکی دو روز  وقت شما را نمی گیرد ولی ذهن شما را ساعت ها به خودش مشغول خواهد کرد .برای جنا حسام و همه جانبازان دفاع مقدس که حق حیات به گردن ما دارند آرزوی سلامتی و عافیت از رب ودود داریم و به خصوص برای ایشان که همچنان در مسیر زنده نگه داشتن یاد دوستان شهیدش ایستاده است آرزوی شهادت و هم نشینی با همه دوستان شهیدش را می نماییم. 


مزه مطالعه آن را بچشید . نوش جان

کتاب حنانه

 

 

روز سوم نمایشگاه کتاب دفاع مقدس با آقا مجید در غرفه روایت فتح بودیم که کتاب حنانه را دیدم .

چون هم اسم دخترش بود آن را برای او و خودم خریدم و همان جا در داخل غرفه در داخل آن نوشتم برای مجید و دخترش که می توان او را یکجا خورد و امضا کردم .

شب که به محل کار برگشتم کتاب را به دست گرفتم . گفتم ۶۰ صفحه پالتویی را تمام می کنم بعد به خانه می روم ولی ممکن نشد .

الان که ساعت از ۱۹ گذشته کتاب را تمام کرده ام و در حال نوشتن این مطلب هستم .

داستان یک خانواده جنوبی که پدر شان در جنگ در بلمش به همراه برادرش شهید شده است و مادر و چند پسرو چند دختر باقی مانده است .

پسر بزرگ معتاد است . مادر از فشار زندگی قلبش ضعیف می شود و بدرود حیات می گوید و همه مسئولیت ها بر گردن حنانه می افتد و حنانه هم همه پسر ها و دختر ها را به سرانجام می رساند و خودش به پایان داستان می رسد و با صبر داستان پایان می یابد .

به نظر می رسد خانم مریم برادران عجله داشته اند که این داستان را بنویسند و نتوانسته اند آن را خوب پردازش کنند و به نتیجه دلخواه نرسیده است .

ولی تعجب  از انتشارات روایت فتح است که برای چه این داستان را چاپ کرده است .

داستان می تواند برای هر شخصی و در هر جایی و برای هر شخصیتی اتفاق بیفتد. در این داستان حنانه پدرش شهید شده است ولی می توانست تصادف کرده باشد هیچ اتفاقی برای داستان نمی افتاد اگر پدرش زیر ماشین رفته بود.

داستان اگر هیچ نداشته باشد غمی پنهان را در خود دارد و آدمی را در غم فرو می برد که نمی دانم نقطه ضعف است یا قوت .

اگر بنا به توصیه باشد به وقتی که برای خواندن آن باید گذاشت نمی ارزد ولی داستان بدی نیست و به یک بار خواندش می ارزد هر وقت که کتابی دم دست آدم نباشد . 

پاسخ خانم برادران به نوشته بالا :
سلام
امیدوارم سلامت باشید
برادران هستم؛ روایتگر داستان حنانه. دوستی این آدرس را فرستاد تا از نظر شما درباره یکی از کارهایم آگاه شوم!

من داستان حنانه را برای آن نوشتم که بگویم جنگ فقط این چیزی نیست که خیلی ها تصور میکنند و اغلب هم نوشته میشود. جنگ لایه های پنهان و آسیبهای درازمدتی دارد که حتی اگر دختری مثل حنانه که نه پدر را درک کرده و نه چیزی از ان به ارث برده، خواسته و ناخواسته در جنگ زندگی خواهد کرد.
میخواستم وجه عام جنگ را روایت کنم. همان چیزی که مخاطب زیادی دارد و هرگز به آن پرداخته نشده است. جنگ به عنوان بخشی از زندگی، بدون آه و ناله و حتی بعضا بدون اختیار... آن هم نه در قالب داستان بلکه روایتی واقعی.
به نظرم غم بزرگی از آسیب جنگ است این قصه. خوشحالم که غمش بر دل شما هم نشسته و همین برایم کافیست.
و البته این چیزی که گفته اید (میشد زیر ماشین رفته باشد...) خب درباره همه شهدا میشود اینطور فکر کرد! من در این قصه شهید روایت نکرده ام شاید اشتباه بعضی این باشد. من جنگ روایت کرده ام و سعی کرده ام در مقدمه کوتاه کتاب هم بگویم. جنگ و نه دفاع مقدس و نه شهید و زندگی خانواده شهید. جنگ به معنای واقعی... شاید به همین دلیل هم کار یکسالی ماند تا چاپ شود! چون معمول گفتن از شهید و شهادت است و نه جنگ و آسیبهایش. آن هم در انتشارات روایت فتح.
من دوستانی دارم به سن و سال خود یا حتی کوچکتر که چیزی مثل حنانه هستند اما هیچ جایی نیستند. دیده نمیشوند. این را بعد از نوشتن حنانه فهمیدم....

سال بعد از چاپ کتاب حنانه، یکبار حنانه آمده بود تهران. خواست برود خرید و گفت دوست دارم باهم برویم. باهم رفتیم بوتیک یکی از اقوام... چند وقت بعد که صاحب بوتیک را دیدم گفت: تو چرا با این پیرزنها دوست میشوی!!! در حالیکه حنانه از من چند سالی کوچکتر است و آن موقع 24 سال داشت....

سلامت باشید
و امیدوارم از دادن کتاب به دوستتان منصرف نشده باشید.
شاید بشود گاهی زوایایی از زندگی دیگران را هم دید که در کنار ما زندگی میکنند و دیده نمیشوند.

سید عارف علوی :
از سرکار خانم مریم برادران از اینکه تا این حد حساس بوده اند تشکر می کنم .
من از هیچ جای کتاب نفهمیدم داستانی واقعی است و به عبارتی خاطره است و آدم گمان می کند داستان است.طبیعی است اگر ذکر می شد این داستان واقعی زندگی دختری در جنگ است قدری فرق می کرد .
در ضمن ما همه جنگ را چشیده ایم. بنده چند سالی بیشتر از شما آن را چشیده ام و چون در دزفول ساکن بودم هیچ وقت فکر نمی کردم زنده بمانم و بزرگ شوم .اما آنهمه سختی نمانده است و کمتر در خاطرات می آید و اگر بیاید خیلی کوتاه ذکر می شود و ارزشی برای بدبختی ها  و مصیبت ها نیست ارزش مربوط به نحوه برخورد با آن سختی هاست که البته شما هم در داستان زندگی حنانه به نوعی به آن اشاره کرده اید.
به نظر من بیان حماسه و شور در کنار سختیها و رنج ها موثر خواهد بود .
حنانه در مسیری افتاده است و انتخاب هایی کرده است و در هر شرایطی به غیر از جنگ هم ممکن الوقوع بود. اینها مشکلات زندگی است و نه صرفا مشکلات جنگ و شاید اگر جنگ نبود و پدرش شهید نمی شد مسیر زندگی او خیلی بدتر از حالا می بود و البته هزاران مورد می توان یافت که خلاف این است و شاید این داستان استثنایی باشد .
 در جایی دیگر فرموده اید جنگ را روایت می کنید نه دفاع مقدس را ، برای چه ؟
جنگ را برای چه روایت می کنید ؟
مگر ما به دنبال جنگ بوده ایم و یا الان به دنبال جنگ هستیم ؟
جنگ را روایت می کنیم که چه بشود ؟
درس عبرتی باشد برای آیندگان که نروند از  دین و ایمان خود دفاع کنند؟!!!
تا پاسخ روشنی به این سئوال ندهیم نمی توانیم و نباید در مورد به اصطلاح جنگ بنویسیم .
شما می توانستید با کتاب حنانه به کار و تلاش و ایستادگی زینب وار و مجاهدانه حنانه رنگ و بوی خدایی بدهید که البته اینگونه نیز بوده است ولی شما چندان به آن نپرداخته اید.
نویسنده به عنوان فردی که بهتر می بیند و بهتر می شناسد باید راه را نشان دهد و ارزش گذاری کارها را به لطافت قلمش نشان دهد و نه صرفا به ذکر خاطره ها بپردازد.
اگر ادبیات دفاع مقدس برای ما مهم است که هست برای ادامه راهی است که در پیش داریم . 
اینکه فرموده اید دیده نمی شوند و هیچ جایی نیستند را نمی فهمم . مگر قرار است ماها کجا باشیم .
آن چشم های بینایی که باید ببینند می بینند و هزاران و صدها کتاب ما نمی تواند در دیدن و ندیدن فردی تاثیری بگذارد اگر او نخواهد .
به هر حال سلیقه بنده با این قبیل کارها و کارهایی مثل کتاب های جناب آقای احمد دهقان جور در نمی آید. اما از هدیه آن به دوستم پشیمان نیستم و نوشته شما را نیز برای مطالعه مناسب می دانم ولی ارزش افزوده آن را به آدمی اندک می شمارم .

پاسخ دوم خانم برادران به نوشته بالا :
باز هم سلام. در خواندن کتاب، مقدمه هم بخشی از کتاب است. در مقدمه ذکر شده که داستان واقعی است....
گویا خیلی جای بحث نیست. چون زاویه نگاهمان فرق اساسی دارد. فقط خواستم جواب پیامتان در وبلاگم را بدهم که: چرا باید ناراحت شوم؟! هر کس نگاهی دارد. و من دفاع مقدس را از جنگ جدا نمیدانم. جنگ بخشی از دفاع مقدس است. بماند... سلامت باشید.

سید عارف علوی
دوباره هم ممنون
من مقدمه را خوانده ام و البته روشن نیست این کتاب خاطره است و داستان نیست .البته در اصل موضوع هم فرقی نمی کند .اینکه جنگ و خونریزی و آدم کشی بد است شکی نیست ولی اینکه ما در دفاعی مقدس و ارزشی بوده ایم و با نگاهی دیگر این مصیبت ها را تحمل کرده ایم فرق ماجرا است .
به نظر شما بلا برای یک کافر و مومن یک جور است و نحوه مواجهه با آن یکی است و حتی نزد خدای مهربان یکسان نگریسته می شود .
خواهشم این است که از این زاویه به موضوع بنگریم .
همه بلاها را بگویم ولی از دریچه صحیح آن ، نه از نگاه بدبختی و فلاکت

و همچنان مرگ بر آمریکا

 

در آستانه روز ۱۳ آبان با بغض بیشتر از شیطان بزرگ و همراه با همه مردم جهان که کم کم به تجربه و شناخت ایران اسلامی از شیطنت های شیطان بزرگ آمریکا خواهند رسید فریاد بر استکبار و مرگ بر آمریکا سر می دهیم .

همچنان معتقد هستیم که مذاکره با آمریکا خطا و غلط است و هیچ سودی برای ما ندارد و امیدواریم که به فرموده حضرت آقا باذن الله ضرر نداشته باشد .

خوی امریکا به شکلی نیست که بتواند با هیچ کشوری با زبان مذاکره وارد شود

زبان سخن گفتن با آمریکا زبان قدرت است .

اگر قدرتمند نباشیم این مشکل ادامه خواهد یافت .

حالا اجازه ای برای دولت مبنی بر مذاکره در زمینه هسته ای  توسط حضرت آقا صادر شده است ، هر چند که می دانیم بی فایده است و ما البته با این شیوه مخالفیم ولی منتظر می مانیم ببینیم چه نتیجه ای می گیرند .

مرگ بر آمریکا ، مرگ بر استکبار و مرگ بر زور گویی و ظلم و فسادی که ریشه آن آمریکا و صهیونیست است.

 

کتاب هاروارد مک دونالد 43 نمای نزدیک از سفر به آمریکا

 

«« .... مردک رفت ،پیرزن منبر رفت که : ما برای دموکراسی زحمت زیاد کشیده ایم برای این که کسی حقوق بچه های مان را پایمال نکند و حاضر نیستیم کوتاه بیاییم در مقابل ظلم و هر چه قدر هم هزینه داشته باشد می پردازیم تا حقوق مان حفظ شود . »»

توصیه می کنم اصل مطلب را در صفحه ۱۷۴ تا ۱۷۶ کتاب هاروارد مک دونالد 43 نمای نزدیک از سفر به آمریکا  نوشته سید مجید حسینی بخوانید .

خیلی درس آموز است .پیرزن معلمی در صف اتوبوس با عدم رعایت نوبت  توسط مردی  مخالفت می کند و او پس از چند بار توهین از کار غلط خویش منصرف می شود و آن پیرزن برای حرمت مثلا دموکراسی ساخت بشر نصف ونیمه ،  اینهمه تعصب و ایستادگی به خرج می دهد .

یاد مظلومیت احکام الهی مثل حجاب افتادم که به دست ما و با عدم امر به معروف و نهی از منکر  ما چه بلایی بر سر آنها آمده است و چگونه آنها را در حاشیه رانده ایم .

پیرزن کانادایی برای قانون دست و پا شکسته ی درست و غلط خود نوشته خود این چنین حساس و ما برای دستورات خدا گفته موجود در قرآن بی تفاوت .

بگذریم و به موضوع کتاب برگردیم .

از چند ماه پیش  تصمیم به مطالعه چند کتاب در زمینه آمریکا را گرفتم . در حال مطالعه کتاب آمریکا اثر ژان بودریار بودم که  این کتاب بنا به دلایل کاری به دستم رسید و با توجه به حجم مطالب کم و ضرورت تصمیم گیری در زمینه خرید آن مشغول خواندن  آن شدم .

انچه در ادامه می آید نتیجه این مطالعه است :

کتابخانه باتلر قلب دانشگاه است و همه مشغول رفت و آمد به آن .گویا در کلمبیا همه چیز باید به کتابخانه ختم شود و این عجب سنت خوبی است .ص ۲۶ فریم سوم

کتاب شامل یک مقدمه و چهل و سه فریم و یک موخره بعد از سفر  و البته ۲۵۸ صفحه مطلب و تصویر است.

توصیه می کنم همه علاقمندان شناخت آمریکا در کنار کتابهای دیگر موجود در زمینه آمریکا نگاهی هم به این کتاب بیندازند .

موخره در اصل نقض مقدمه است و دلایل این نقض را بیان کرده است . 

نمی دانم چرا برخی تصاویر غیر رنگی هستند و با آمریکایی که همه چیز را با رنگ و لعاب به همه قالب می کند متفاوت تصویر شده است .تصاویر ارائه شده در کتاب  یکی از نقاط ضعف کتاب هستند و نتوانسته اند تصویر روشنی حتی از صحنه هایی که توضیح آن در کتاب آمده است ارائه دهند . هم از نویسنده و هم از ناشر بعید است که به این نکته توجه نداشته اند و کتاب را که می توانست خیلی گویا تر باشد به این شکل چاپ کرده اند .

نقطه ضعف دیگر کتاب نگاه دانشگاهی به آمریکاست . متاسفانه اکثر دانشجوهای ایرانی که حتی سالها در یک کشور خارجی تحصیل و زندگی می کنند به دلیل عدم حضور در بطن جامعه و صرفا به دلیل حضور در محافل پاستوریزه آن کشور از درک واقعیات آن کشور عاجز هستند و تصویر زیبا و جذابی از آن کشور ها را تصویر می کنند.این کتاب نیز با توجه به مدت زمان کم حضور ایشان در آمریکا و نگاه معطوف به دانشگاه و حضور در دانشگاهها نیز همین گونه شده است .

نکته دیگر استفاده مکرر از واژه بهشت است که به نظر چندان مطلوب نمی آید و ای کاش اینهمه صحنه های طبیعت را با بهشت مثال نمی زدند .

 بسیاری  از توضیحات کتاب کاملا انتقادی و منصفانه از فضای موجود در آمریکاست و در ارائه تصاویری زنده از فضای آمریکا کمک خوبی می کند . خیلی جاها هم به نظر می رسد فضای مادی موجود به خوبی تاثیر خودش را گذاشته است و به خوبی از عهده تعریف و تمجید بر آمده اند .در بخش کوتاهی از کتاب  ایشان گریزی هم به کانادا زده است و چند فریم را به کانادا اختصاص داده اند .

در  صفحه ۱۱ ماجرای مورچگان نیویورکی  و شهر پول ، صفحه ۴۵ در رابطه با سازمان ملل ، صفحه ۵۶ تصویر سازی موزه مادام توسو ، صفحه ۶۵ بی سهمی خانواده در زندگی روزمره ، صفحه ۷۳ گسترش مسلمانی ، صفحه ۹۶ دانشگاه مریلند ، صفحه ۱۰۳ دریغ از اشک در قبرستان ، صفحه ۱۲۳ بی اطلاعی از هر چیزی به غیر از تخصص ، صفحه ۱۴۹ قانون گرایی آمریکایی : قانون را نشکن کج کن یا دورش بزن !!!   

کتاب خوشخوان و کم حجمی است و می توان به راحتی در زمان کوتاهی آن را مطالعه نمود و بهره های خوبی در شناخت آمریکا و برخی از مراکز موجود در آن برد .

جمله پایانی نوشته را از صفحه ۲۴۸ کتاب انتخاب کرده ام :

آمریکا با تمام زرق و برقش ، تکنولوژی و امکانات زندگی و اغوا کنندگی ، برای ایرانی که فکر می کند سرزمین دارد و آب و خاک نجیبی که هر وجبش بوی عشق می دهد ، بوی ماندگاری و بوی قرن ها حق طلبی و مردانگی و با معرفتی ، تبیعدگاه عجیبی است .  

با لشکر خوبان همراه شویم

 

 

خبر رونمایی از کتاب لشکر خوبان را هفته قبل از دوستان شنیدم و علی رغم حجم زیاد کتابهای در نوبت مطالعه نوبت را به آن دادم و الان صفحه ۱۰۰ کتاب هستم

فعلا در مورد کلیت کتاب ۸۰۸ صفحه ای لشکر خوبان نمی توانم نظری بدهم ولی کتاب از جنس کتابهای خاطرات دفاع مقدس و مربوط به خاطرات مهدی قلی رضایی از بسیجیان واحد اطلاعات لشکر عاشورای تبریز است که به قلم خانم معصومه سپهری ترجمه و تدوین شده است .

به هر حال همراه شدن با لشکر خوبان توفیقی می خواهد که برای همه شما آرزوی آن را داریم .

امیدواریم همه عزیزان در آینده نزدیکی بتوانند این کتاب را از کتابخانه های عمومی محل خود تهیه نمایند

ما با مذاکره با شیطان بزرگ مخالفیم

 

 

پس از پخش خبر مکالمه نامبارک تلفنی جناب آقای روحانی با شیطان بزرگ ، برخی دوستان در انتظار نظرات حضرت آقا بودند و به نوعی سردرگم بودند .

پیش خودم می گفتم همین که در انتظار نظر حضرت آقا هستیم نشان از بی تحلیلی و عوام بودن ماست و به دو دلیل نیازی به سخن جدیدی نیست : 

اول اینکه حضرت آقا همین دو ماه پیش نظر صریح خود را اعلام نموده اند که در ادامه آمده است . 

ثانیا مذاکره با آمریکا  از لحاظ عقلی ، عملی نادرست و غیر عقلایی است و هر کس در این مسیر قدم بردارد بر مسیری به غیر از راه امام و شهدا خواهد بود .

با آمریکا وقتی می توان مذاکره کرد که از خوی مستکبرانه خود دست بردارد و البته این ناممکن است و با وضعیت فعلی حاکمیت آمریکا و سیطره صهیونیست بر آن محقق نمی شود

موضع حضرت آقا نیز همین است

نفرموده اند من موافقم بلکه گفته اند در موارد خاص منع نمی کنم که معنی عدم تایید و قبول است و چون حضرات اصرار  می کنند و می خواهند کاری را جلو ببرند مخالفت نمی کنند .

آنچه از مواضع چند دهه ای حضرت امام و حضرت آقا فهمیده ایم و تجربه مواجهه  انقلاب با آمریکا و رفتار آمریکا با دیگر کشورها به ما آموخته است اعتماد به آمریکا و مذاکره با شیطان بزرگ حرکت در مسیر ذلت نظام و فرو افتادن از چشم مظلومان جهان است .

القای این موضوع که عدم مذاکره باعث وضعیت نا مناسب اقتصادی فعلی است حرکت در مسیری است که دشمن طراح آن است و بلند گوها و رسانه های داخلی او به القای آن می پردازند .

اگر می خواهیم پیروز شویم راه آن مقاومت بر ارزشهای حضرت امام خمینی و شهدا و انقلاب است و نه وادادگی و مذاکره با شیاطین .

 

 

۳۰ / ۴ / ۹۲ بیانات در دیدار با مسئولین ( آخرین اظهار نظر مستقیم )

آمريكائىها ميگويند ما ميخواهيم با ايران مذاكره كنيم.

خب، سالها است كه ميگويند ميخواهيم مذاكره كنيم؛

اين يك فرصتى نيست كه براى ما بهوجود آوردند.

من اول سال گفتم كه خوشبين نيستم.

در مسائل خاص، مذاكره را منع نميكنم - مثل مسئلهى خاصى كه در قضيهى عراق داشتيم، و بعضى از قضاياى ديگر - ليكن من خوشبين نيستم؛

چون تجربهى من اين را نشان ميدهد. آمريكائىها، هم غيرقابل اعتمادند، هم غير منطقىاند، هم در برخوردشان صادق نيستند.

 اين چهار ماهى هم كه از آن صحبت ما گذشت، همين را تأييد كرد؛ موضعگيرىهاى مسئولان و دولتمردان آمريكا نشان داد كه همين مطلبى كه ما گفتيم - كه گفتيم خوشبين نيستيم - درست است؛ خود آنها عملاً اين را تأييد كردند. انگليسها هم يك جور ديگر، ديگران هم يك جور ديگر. تعامل با دنيا هيچ ايرادى ندارد، ما از اول هم اهل تعامل با دنيا بوديم؛ منتها در تعامل، طرف مقابل را بايد شناخت؛ شگردهاى او را بايد دانست؛ هدفهاى اساسى و كلان را بايد در مدّ نظر داشت. ممكن است دشمنى سر راه شما را بگيرد، بگويد از اينجا نبايد جلو برويد. سازش با او به اين صورت نيست كه شما قبول كنيد، برگرديد؛ هنر اين است كه شما كارى كنيد كه راهتان را ادامه دهيد، او هم مانع كار شما نشود؛ والّا اگر چنانچه توافق و تفاهم به اين معنا بود كه او بگويد شما بايد از اين راه برگرديد، شما هم بگوئيد خيلى خوب، اين كه خسارت است. توجه به اين جهات بايد از سوى مسئولين و دولتمردان وجود داشته باشد.

 

متن خطبه های مقام معظم رهبری در تاریخ ۲۶ / ۱۰ / ۷۶

گزیده سخنان :

هدف حكومت امريكا و دستگاه امپراتورى خبرى امريكايى از اين حرفها چيست كه مرتّب مى‌گويند: ايران مى‌خواهد مذاكره كند؟
 
هدف، چند چيز است: يكى اين‌كه اينها مى‌خواهند آن چيزى را كه تا امروز وسيله وحدت ملت ايران بوده است، به وسيله اختلاف ملت ايران تبديل كنند.

هدف دوم اين است كه مى‌خواهند با تكرار اين قضيه - مذاكره و رابطه با امريكا - قضيه‌اى را كه در چشم ملت ايران، به دلايلى منطقى، يكى از زشت‌ترين چيزهاست، قبحش را از بين ببرند.

هدف سوم اين است كه اصل مذاكره با ايران، براى امريكا به عنوان ابرقدرت، بسيار مهم است. ممكن است بعضى تعجّب كنند و بگويند مگر ايران چيست كه براى امريكاى ابرقدرت، مهم است كه با ايران پشت ميز مذاكره بنشينند؟!

براى امريكا مهم است كه ايران اسلامى كه از روز اوّل به دلايل روشنى در مقابل امريكا ايستاد و تسليم امريكا نشد و گفت كه با امريكا مذاكره نمى‌كنم، حالا بگويد كه بسيار خوب، چَشم، ما هم مذاكره مى‌كنيم! مى‌گويند بفرما، ابرقدرتى كامل شد! اين منطقه‌اى هم كه زير بار نمى‌رفت، زير بار آمد؛

...اگر جمهورى اسلامى با امريكا پشت ميز مذاكره بنشيند، امريكاييها خيالشان از اين جهت راحت مى‌شود؛ به هرجايى در دنيا مى‌گويند: شما براى چه تلاش مى‌كنيد؟ شما كه مثل ايران نخواهيد شد، به پاى ايران كه نخواهيد رسيد! هر چه بشويد، يك ملت و يك نظام و آن شكوه و شجاعت را كه پيدا نخواهيد كرد؛ آنها هم بالاخره مجبور شدند و اين‌جا پاى ميز مذاكره آمدند؛ شما ديگر چه مى‌گوييد؟!

اينها مى‌خواهند با شايعه مذاكره جمهورى اسلامى - كه بگويند جمهورى اسلامى تسليم شد؛ طرف ما آمد و مجبور شد كنار بيايد و با ما مذاكره كند - اين‌طور وانمود كنند كه در اين مصاف، بالاخره قطب اسلامى شكست خورد و مجبور به عقب‌نشينى شد و قطب استكبار در اين مصاف پيروز گرديد.
 
مى‌خواهند اين را تفهيم كنند كه دشمن پيروز شده و اسلام مجبور به عقب‌نشينى شده است.

مى‌خواهند بگويند كه اسلام انقلابى از حرفهايش گذشت و برگشت.

مى‌خواهند بگويند همه اين حرفها در طول اين نوزده سال - ده سال اول كه امام گفته بود، و نه سال بعد از امام، مسؤولان و ملت همه بر زبان آوردند - به گوشه‌اى گذاشته شد، به دست فراموشى سپرده شد و همه اين حرفها تخطئه گرديد؛

كسى كه خيال كند اگر ما با امريكا مذاكره كرديم، محاصره اقتصادى و قانون «داماتو» و ... از بين خواهد رفت، اشتباه كرده است.

بنابراين، اين‌طور نيست كه رابطه‌براى كشور ما فايده‌اى داشته باشد؛ كه اگر رابطه نباشد يا مذاكره نباشد، اين مشكلات به وجود خواهد آمد و اگر اين مذاكره و رابطه انجام شد، مشكلات از بين خواهد رفت؛

اولين ضرر اين است كه امريكاييها با ورود در اين ميدان، اين‌طور تفهيم خواهند كرد كه جمهورى اسلامى از همه حرفهاى دوران امام و دوران جنگ و دفاع مقدّس و دوران انقلاب صرف‌نظر كرده و گذشته است. اوّلين چيزى كه امريكاييها ادّعا مى‌كنند، اين است. اوّلين مطلبى كه در دنيا شايع مى‌كنند، اين است كه انقلاب اسلامى تمام شد و پايان گرفت؛ كمااين‌كه هموز هيچ چيز نشده، همين حرفها را زمزمه مى‌كنند!

حال بعد از آن‌كه اين همه خون در راه اين استقلال ريخته شده است، مدّعيان آقايى بر اين كشور، مدّعيان مالكيت بر اين كشور - يعنى امريكاييها كه خودشان را مالك اين كشور مى‌دانستند - برگردند داخل اين كشور بيايند و خرده‌فرمايش و دخالت در كارها و نفوذ در دستگاههاى گوناگون و جمع كردن دشمنان انقلاب كنند!

و ما هيچ احتياجى به رابطه با امريكاييها نداريم؛

هيچ احتياجى به مذاكره و به رابطه با اينها نداريم و على‌رغم ميل دشمنان ملت ايران، ملت ما ان‌شاءاللَّه مدارج ترقّى و پيشرفت را روزبه‌روز بيشتر خواهد پيمود.

 

ادامه نوشته

فلسفه

 

 جمعی از اعضای هیئت مؤسس و هیئت مدیره مجمع عالی حکمت اسلامی دوشنبه 23 بهمن 91 با مقام معظم رهبری «مدظله العالی» دیدار کرده بودند و جزئیات آن دیدار منتشر نشده بود.

در آن دیدار پس از ارائه گزارش از فعالیت‌ها و برنامه‌های مجمع عالی حکمت اسلامی، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بیانات ارزشمندی ایراد فرمودند که مشروح آن به تازگی در شماره 24 خبرنامه مجمع عالی حکمت اسلامی منتشر شده است. بنا بر اهمیت مطالب مطرح شده، گزیده ای از بیانات رهبر فرزانه انقلاب در آن جلسه را انمتخاب نموده ام

به نظر من هنر بزرگ مرحوم علامه طباطبایی (ره) این بود که پافشاری کرد و کار خود را در شرائط مختلف ادامه داد. حتی طبق آن نقل‌هایی که ما شنیدیم ـ گرچه آن وقت هم بنده به ذهنم بود، منتها دقیق یادم نیست ـ هنگامی که ایشان «اسفار» را تعطیل کردند، همان جا در همان مسجد سلماسی «شفاء» را شروع کردند. خب، این یعنی استقامت. پس کار اول شما این است.

مسئله دوم که آقایان مطرح کردید، مسئله چشم انداز است. خیلی خوب است که شما به فکر چشم انداز ده ساله و بیست ساله و پنجاه ساله باشید. به نظر من آن چشم انداز بلند مدت ـ حالا چه فرض کنیم که این بلند مدت، به قول شما پنجاه سال است، یا سی سال است، یا بیست سال است ـ باید گسترش گفتمان فلسفه اسلامی در دنیا باشد؛ این را هدف قرار دهید.

باید هدف را این قرار بدهیم که تفکر فلسفه اسلامی ـ حالا با همان مشخصاتی که دارد؛ که خود این، جای بحث و گفتگو دارد که فلسفه اسلامی چیست ـ در دنیا به عنوان گفتمان فلسفی شناخته شود، در دانشگاه‌ها رواج پیدا کند، متفکرین عالم از آنها مطلع باشند، روی آنها بحث کنند، نقد و انتقاد کنند، در مجلات علمی شان منعکس شود. خب، این کار طبعاً متوقف به این است که شما کارهای بین المللی داشته باشید؛ که حالا یکی از آقایان گفتند که ما این قضیه را نداریم.

مسئله امتداد که آقایان اشاره کردید به عرایض من، من اینجا در این کاغذی که یادداشت کرده‌ام، مجدداً آن را ذکر کرده‌ام. بله، فلسفه‌های مضاف ـ مثل فلسفه علوم انسانی، فلسفه روان شناسی ـ خوب و لازم است؛ اینها همان چیزهایی است که امتداد حکمت ما محسوب می‌شود؛ منتها تکیه اساسی را باید بگذارید روی مسائل کلان جامعه اسلامی؛ مثل حکومت. ما وقتی به فلسفه‌های غرب نگاه می‌کنیم، می‌بینیم مسائلی مثل حکومت، اقتصاد، شأن مردم، شأن انسان، طبق نظرات آنها، حل می‌شود. اینها مسائل بنیادی شاخه‌های اصلی زندگی و جامعه است؛ اینها باید در فلسفه پاسخ پیدا کند.

البته بعضی از آقایان در این یکی دو سال اخیر به من گفتند که ما داریم در این مسائل کار می‌کنیم ـ حالا من در این خصوص ارزیابی‌ای ندارم ـ باید در این زمینه کار شود. واقعاً برویم ببینیم بر اساس فلسفه ما، شکل جامعه، بنیان سیاسی جامعه، حکومت در جامعه، به چه شکلی خواهد بود؛ یعنی ما برای مسئله حکومت، در فلسفه چه پاسخی داریم. نمی‌شود بگوییم آقا فلسفه ذهنیات محض است و به مسائل زندگی و جامعه ارتباطی ندارد؛ این معنی ندارد. به نظر من بخش عمده‌ای از جاذبه فلسفه غرب، مربوط به این است. همچنین مسئله اقتصاد. بنابراین به طور کلی جهان بینی اسلام تبیین شود. مواد اصلی جهان‌بینی اسلام را مشخص کنید ـ مسئله انسان، مسئله خدا، مسئله ارتباط انسان و خدا، مسئله تکلیف ـ در فلسفه اسلامی روی اینها کار شود. البته اینها پاسخ‌های روشنی هم دارد، در فلسفه ما خیلی از اینها مسائل مبهمی نیست؛ اما باید این پاسخ ها منعکس شود، گفته شود.

من قبلاً در جمع آقایان راجع به فلسفه ملاصدرا مطالبی گفتم و خب، یکی دو تا کارِ خوب شد. جناب آقای مصباح هم یکی از کتاب‌هایی را که یکی از آقایان نوشتند ـ آقای عبودیت ـ که خلاصه آراء ملاصدرا در مسائل گوناگون فلسفی است، برای من آوردند. اینها خوب است، اما کم است. به یک کتاب اکتفا نشود؛ از نگاه‌های مختلف نوشته شود.

در خود فلسفه ملاصدرا، در بخش‌های مختلف می‌تواند یک منظومه سازی‌هایی بشود. عین همین قضیه، در مورد فلسفه اشراق است؛ عین همین قضیه، در مورد فلسفه مشّاء است. ما باید منظومه‌سازی کنیم. بالاخره مجموعه تفکرات فلسفی و عرفانی ابن سینا با همدیگر همراه است، غیرقابل انفکاک است. اینها چیست؟ کسی بخواهد اینها را بداند، حتماً لازم نباشد که برود بنشیند مثلاً «شفاء» را بخواند؛ این خیلی لازم نیست. گاهی اوقات خواندن کتابی که در هزار سال پیش نوشته شده است، با ادبیات آن روز، با مشکلاتی که فهم این کلمات دارد، اصلاً خودش تضییع وقت محسوب می‌شود؛ ممکن است افرادی را از فلسفه دور کند؛ در حالی که اگر شما بنشینید مثلاً یک کتابی درباره آراء فلسفی ابن سینا تبیین کنید، از آراء او منظومه‌سازی کنید، این مسلماً جاذبه زیادی خواهد داشت. این جزو کارهای لازم است، اما این کار در حوزه انجام نمی‌گیرد. خب، مرحوم آقای طباطبایی این کار را در «بدایه» و «نهایه» به یک شکلی انجام دادند؛ منتها این کارِ آقای طباطبایی است، این که کار نهایی نیست؛ کار یکی از بزرگان این قضیه است؛ و تازه، آراء خود آقای طباطبایی است، آراء ملاصدرا نیست؛ یعنی در کتاب «بدایه» و «نهایه» برای آراء ملاصدرا منظومه‌سازی نشده، بلکه خود ایشان نظراتی دارند، نظرات ابتکاری هم دارند، حرف‌های خاصی هم دارند، چیزهایی هم اضافه کردند، اینها را ایشان بیان کردند. فرق می‌کند که انسان خودش در فلسفه تألیفی بکند، یا اینکه یک فلسفه معروفی را تبیین و ارائه کند. این دومی جایش خالی است.

یک کار دیگری هم که به نظر من جایش خالی است، نوشته‌هایی درباره فلسفه تطبیقی است؛ شبیه آن کاری که ویل دورانت در «لذات فلسفه» کرده، که لابد ملاحظه کرده‌اید. «لذات فلسفه» یک کتابی است که با ادبیات خیلی شیوا و شیرینی نوشته شده و مرحوم دکتر عباس زریاب هم ترجمه خیلی خوبی کرده؛ انصافاً خیلی خوش قلم ترجمه کرده. این کتاب، مباحثه و مناظریه بین فلاسفه قدیم و جدید غرب است در یک مسئله خاصی؛ مثل اینکه اینها یک جلسه‌ای تشکیل داده‌اند و دارند با هم بحث می‌کنند؛ هگل یک چیزی می‌گوید، بعد کانت جواب او را می‌دهد، بعد دکارت حرف خودش را می‌زند؛ همین طور دانه دانه اینها شروع می‌کنند با همدیگر بحث کردن. اگر یک چنین کار شیرین و شیوایی انجام بگیرد، چقدر خوب است. فرض کنید این کار درباره موضوع «اصالة الوجود» انجام بگیرد؛ ملاصدرا یک حرف دارد، همین مرحوم آقا علی حکیم یک حرف دارد، مرحوم جلوه یک حرف دارد؛ بعد، از قدما، شیخ اشراق یک حرف دارد ـ که منکر این معناست ـ میرداماد یک حرف دارد. اگر فرضاّ اینها با همدیگر بحث کنند، چقدر چیز قشنگی از آب در می‌آید. اینها حکمت را ترویج می‌کند، و ما امروز به این ترویج احتیاج داریم.

یک مسئله، مسئله نوشتن کتاب فلسفی برای کودکان است، که غربی‌ها دارند این کار را می‌کنند. دو سه سال قبل از این، یک کتابی برای من آوردند، من مبالغی نگاه کردم. خب، از همان اوّلی که شروع می‌کند، واقعاً فلسفه است؛ لیکن باب کودکان است. این کتاب، یک کتاب خیلی قشنگی است در باب فلسفه ـ حالا اسمش یادم نیست؛ توی کتابهایم هست ـ به نظرم یک آمریکایی این را نوشته. ما به اینجور کتابی احتیاج داریم. بچه‌های ما ذهنشان دارد فلسفی می‌شود. خوشبختانه حرکت جامعه و نظام موجب شده که ذهن‌ها عقلانیت پیدا کند. جوان‌های ما واقعاً سؤال می‌کنند. این سؤال‌هایی که زیاد شده، این را باید مبارک دانست؛ منتها ما باید جوابگویی داشته باشیم. حس سؤال کنندگی دارد زیاد می‌شود، و این همین طور دارد به نسل‌های پایین‌تر منتقل می‌شود.

ما یک نوه کوچکی داریم، دو سال و نیمش است و هنوز درست حرف هم نمی‌زند. چند روز پیش یک میزی اینجا بود، داشت می‌انداخت. به او گفتم این میز را نینداز. گفت: چرا؟ خوشم آمد از این که گفت چرا. چرا نیندازم؟

دنبال علت می‌گردد. بعد پنجه می‌زد به یک بچه ی دیگری، گفتم آقاجان نکن. گفت: چرا؟ این سؤال کردن از علت، خیلی چیز مهمی است. این حالت دارد به وجود می آید. حالا وقتی او ده ساله بشود، سؤالات زیادی برایش مطرح است: چرا؟ چرا؟ چرا؟ وقتی همین بچه، یک جوان هجده نوزده ساله‌ای باشد، سؤالات قوی‌تری در ذهنش ایجاد می‌شود. ما باید برای این سؤالات جواب داشته باشیم. این کار، کار شماهاست. شما واقعاً می‌توانید این کار را انجام دهید.

مثلا امام(ره) صبح و عصر به مسجد سلماسی می‌آمد و درس می‌گفت ـ صبح فقه می‌گفت، عصر هم اصول می‌گفت ـ مرحوم آقای طباطبایی هم پیش از ظهر در همان مسجد فلسفه می‌گفت؛ فقط تفاوتش این بود که امام آنجا می‌نشست، آقای طباطبایی اینجا می‌نشست؛ جایشان فرق داشت. هر دو، روی زمین می‌نشستند ـ هم امام روی زمین می‌نشست، هم آقای طباطبایی ـ و درس می‌گفتند؛ آن هم در «مسجد». واقعاً چه اشکالی دارد که ما درس فلسفه را در مسجد آقای بروجردی بگوییم؟ بزرگان فلسفه ما ـ آقای جوادی، آقای مصباح، آقایان دیگر ـ آنجا فلسفه بگویند؟

فلسفه را باید به عنوان یک علم دینیِ محض به حساب آورد.

خب، جایش کجاست؟

جایش در مسجد است.

گذشتگان ما هم همین جور بودند. خب، شما ملاحظه کنید مرحوم فخر المحققین اجازه ی روایتی می‌گیرد از سید حیدر آملی، و به او اجازه ی روایتی می‌دهد، با چه تجلیلی. سیدحیدر یکی از آن قلندرهای درجه ی یک عرفان است، لیکن فخرالمحققین آنجور از او تجلیل می‌کند. مرحوم علامه ی حلی(رضوان الله علیه) شرح «حکمت العین» دارد. خود ایشان هم شاگرد کاتبی است، شرح «حکمت العین» هم دارد. به نظر من باید برگردیم به همین مبنا و همین معنا. این که ما بگوییم فقه، مجرد از فلسفه، یک قداستی دارد؛ فلسفه هم دامن خودش را منزه نگه می‌دارد که داخل وادی فقه و اصول و حدیث و اینها نیفتد، درست نیست؛ اینها همه‌اش یکی است، یک هدف دارد. یا مثلاً کلام. همین طور که آقایان فرمودند، کلام مسئله ی مهمی است. امروز شبهات کلامی، حرف‌های کلامی، مباحث جدید کلامی، که هرگز فکرش نمی‌شد، آمده وارد ذهنیات جامعه ی ما شده. خب، باید روی اینها بحث شود؛ و جایش مسجد است.

البته این هم که فلسفه دچار غربت نشود، حرف درستی است. یعنی فرض کنید یک مدارسی یا مَدرس هایی وجود داشته باشد که معلوم باشد اینجا استاد فلسفه درس می‌گوید ـ مثلاً صبح تا شب پنج تا، ده تا درس فلسفه گفته شود ـ این بسیار خوب است، حرفی نیست؛ لیکن به جدا شدن و مجزا شدن اینها از یکدیگر منتهی نشود. اگر چنانچه توفیق پیدا کردیم آن کارهایی که می خواهیم در قم انجام بگیرد، انجام گرفت، خب بله، یک بخشی از آن هم می تواند مربوط به این باشد؛ من این را می پذیرم.

خوشبختانه کارها و نهادهای حوزوی برخلاف نهادهای امروزی و دانشگاهی و دولتی و اینها، کم توقع و کم خرجند. یعنی واقعاً این کاری که شماها دارید می‌کنید، اگر بنا بود همین کار را در دانشگاه انجام دهند، فهرست آلاف و الوف و فهرستِ خرج می‌دادند. یکی از محسّنات بزرگ حوزه همین است که دنبال خرج درست کردن و دنبال زیاده روی نیست.

 

ایشان به عرفان نظری اشاره کردند؛ بنده هیچ دشمنی و مخالفتی با عرفان نظری ندارم. گفته می‌شود: «الانسان عدوّ لما جهله». بنده هیچ ورودی در عرفان نظری ندارم، اما هیچ عداوتی هم ندارم؛ منتها اعتقادم این است که ما نباید عرفان را به معنای الفاظ و تعبیرات و فرمول‌های ذهنی مثل بقیه علوم ببینیم.

عرفان، همان مرحوم قاضی است؛

مرحوم ملاحسینقلی همدانی است؛

مرحوم سید احمد کربلایی است؛ عرفان واقعی اینهاست.

مرحوم آقای طباطبایی خودش فیلسوف بود، اهل فلسفه بود، بلاشک در عرفان هم وارد بود؛

منتها آنچه که در عرفان از ایشان معهود است، عرفان عملی است؛ یعنی سلوک، دستور، تربیت شاگرد؛ شاگرد به معنای سالک. عرفان نظری باید به سلوک بینجامد. خب، موضوع عرفان، ذات مقدس پروردگار است. موضوع عرفان، خداست. از این جهت، برتر از همه ی علوم است. خب، این خدا باید در زندگی کسی که اهل عرفان است، تجلی پیدا کند. ما کسانی را دیدیم که گفته می‌شد در عرفان نظری از همه بهترند، اما در عرفان عملی یک قدم برنداشته بودند. ما افراد اینطوری را دیدیم و درک کردیم که اصلاً مسائل سلوکی و اینها را مس نکرده بودند. آنچه که من به آن تکیه دارم، این است که واقعاً یک حرکت عملی دیده شود؛ که این در مورد اهل معقول، به طور عام مطلوب است. آن کسانی هم که به عنوان اهل حکمت و اهل معقول شناخته شدند، غالباً کسانی‌اند که این جنبه ی معنوی در آنها وجود داشته.

 من از ایشان  ( حضرت امام ) پرسیدم که شما درس مرحوم حاج میرزا جواد آقا را درک کردید یا نه؟ ایشان گفتند که نه، افسوس، افسوس، نشد!

 امام در سن هشتاد و چند سالگی افسوس می‌خورد که درس آمیرزا جواد آقا نرفته؛ با اینکه ایشان شاگرد و مرید و عاشق مرحوم شاه آبادی بوده.

کتاب فرزند پنجم

 

در نمایشگاه بیست و پنجم ، کتاب فرزند پنجم  The Fifth Child دوریس لسینگ Doris Lessing را از خریداری کردم .

به ادعای نشر ثالث این کتاب برنده جایزه نوبل ادبی ۲۰۰۷ است و کتابی است  با ۱۶۷ صفحه و نثری روان و ترجمه نه چندان سخت ، بلکه روان .

دوریس لسینگ، برنده ی جایزه ی نوبل ادبی ۲۰۰۷ ، در سال ۱۹۱۹ از پدر و مادری انگلیسی به دنیا آمد. او با نام دوریس می تایلر در ایران ( کرمانشاه ) به دنیا آمده و پدرش کارمند بانک شاهنشاهی ایران بود. در سال ۱۹۲۵ به زیمبابوه رفتند و مادرش او را به دبیرستان راهبه ها فرستاد. دوریس در ۱۴ سالگی ترک تحصیل کرد و در پانزده سالگی پرستار کودک شد. پس از ازدواج دومش با یک فعال سیاسی به نام گاتفرید لسینگ و جدا شدن از او نام لسینگ را برای خود نگه داشت و در سال ۱۹۴۹ با پسرش به لندن رفت و آن جا مقیم شد.

داستان زن و مردی به نام دیوید و هریت که افرادی خاص معرفی می شوند و از یک میهمانی با هم اشنا می شوند و ازدواج می کنند و هدفشان از زندگی تشکیل خانواده ای پر جمعیت  با بچه های بسیار است .

۴ بچه پشت سر هم و میهمانی های هفته به هفته در مناسبتهای مختلف و جمع شدن فامیل و نکوهش این زوج بچه دوست تا حاملگی بچه پنجم که به هریت فشار زیادی می آید و بچه بسیار حرکت می کند و مادر به مرز دیوانگی می رسد و باقی داستان .

کتاب از لحاظ داستانی بسیار جذاب و روان است .

همیشه منتظر یک حادثه جدید هستید ولی نویسنده در حد موضوع ظاهر نشده است و با قوت ابتدای رمان  انتهای آن به پایان نرسیده است و البته داستان در خیالات هریت به پایان رسیده است .

نیم نگاهی به نظریه داروین داشته است و بر اساس گفته های خود دوریس لسینگ منظور خاصی را دنبال نکرده است و صرفا خواسته داستانی بگوید و حداکثر ایده ای که می توان برای آن تراشید تاثیر منفی یک موجود غیر طبیعی بر زندگی روزمره و زندگی در جریان  است که باعث نابودی آن می شود .

به نظر می رسد به صورت ناخواسته و صادقانه توانسته باشد زندگی بی هدف غربی را به تصویر بکشد . زندگی تنگ و ضیق بی خدای غربی را که با اندک تغییر یا ناملایمتی نابود می شود

زندگی بی هدفی که چیزی برتر از زندگی حیوانات ندارد .

خوردن و آشامیدن و لذت جنسی و با هم خوش بودن و حداکثر با خانواده و لذت دوست بودن با یکدیگر که تنها نکته قوت این تصویر زندگی است .

بله تنها نکته مثبتی که در داستان به آن اشاره شده است تصویر خوشی خانواده و لذت فرزند آوری و در کنار خانواده خوش بودن است که در انتهای داستان چهره ای منفی یافته است . 

دوریس لسینگ در مصاحبه ای  می گوید:
« می خواستم برگردانی از افسانه ای کهن را بنویسم. می دانید در قصه های پریان، بیگانه ای در گهواره ی آدمیزاد پرورش می یابد. حالا همچو کسی را بگذارید در کی زندگی متمدن… پیداست که این زندگی ویران می شود. به این ترتیب بن را آفریدم که …خب کتاب ترسناکی است.»
بن هیولایی است . مسخ شده است. هیولایی است سیری ناپذیر، پرتوقع، با نیرویی غیر عادی و شخصیتی غیر اجتماعی که حضورش همه چیز را وارونه می کند. هیولا مظهر بی نظمی است. بی نظمی و بی عدالتی که از خانواده آغاز  و به جهان سرایت می کند. هیولا مظهری از نیروهای بد است که می خواهند دنیا را به بی نظمی اولیه بازگردانند. وقتی اهریمن به جهان مستولی می شود، پایان جهان نزدیک است.
دوریس لسینگ می گوید:
« مردم همیشه پیام و چیزهایی در کتاب می بینند که مقصود من نیست. وقتی این رمان را می نوشتم، روزنامه نگارها گفتند: آه خب این داستان در مورد وضعیت فلسطین است یا بی شک درباره ی تحقیقات ژنتیک است. ولی من مدام می گویم: نه، نه. این داستان است و من هم داستان سرا هستم…… من سراغ استعاره نمی روم. می دانید اگر این طور فکر کنید، هرگز نمی توانید حتا کلمه ای هم بنویسید.»

از دیگر آثار دوریس لسینگ: عادت عشق ورزیدن، شهر چهار دروازه، گزارش هبوط به دوزخ، تروریست خوب، باد دنیای ما را با خود برد، باز عشق، شکاف، آلفرد و امیلی. کتاب دیگری به نام بن در جهان که به نظر می رسد دنباله فرزند پنجم باشد نوشته است که هنوز ترجمه نشده است .

خواندن این کتاب را به همه علاقمندان مطالعه رمان پیشنهاد می کنم

کتاب سالم و ساده ای است و خواندن آن تا نزدیک به انتهای داستان حس خوبی را منتقل می کند .

اگر بدی دیدید چشمتان به سویش نچرخد بل زبانتان در مذمتش بچرخد

 

 

 

 

داشتم از اداره به خانه می رفتم . موتوری جلوی من حرکت می کرد

خانم بدحجابی در پیاده رو بود

موتوری برگشت و زل زد به ترکیب این بنده خدای بی حجاب

مدتی او را نگریست .

به ذهنم دو نکته آمد :

اول اینکه اگر بدی و کار اشتباهی دیدیم نباید چشممان به تایید و تحسین به سوی عمل زشت بچرخد و بر آن خیره شویم بلکه باید زبانمان بچرخد و به آن خانم و یا آقا بگوییم که این کار اشتباه است.

دوم اینکه خوب یکی از روشهای برخورد قبل تذکر لسانی بی توجهی به آن شخص است .

چرا وقتی همچو شخص خطاکاری به چشممان می خورد و نمی خواهیم یا نمی توانیم تذکر دهیم به او زل می زنیم

اول اینکه از کار او بدتر نگاه ماست و دوم اینکه این نگاه ما باعث ترغیب بیشتر او می شود .

همانگونه که بی حجابی گناه است نگاه به نامحرم بی حجاب به صورت عمدی هم گناه است .

نیمی از بدحجابی از نگاه ماست

بیایید نگاهمان را کوتاه کنیم و هر چه را نمی خواهیم نبینیم و اگر به چشممان خورد تذکر زبانی بدهیم که :

این حجاب و این پوشش و این رفتار مناسب بانوی ایرانی نیست.

 

انسان بالا انسان پایین

دیشب دعاگو بودیم

حتما شما هم ما را دعا کرده اید اگر که نه دو شب قدر دیگر هم هست یادتان نرویم

برای همه دعا کنیم.

فکر میکنم از حضرت علامه حسن زاده خوانده باشم که انسان هم به زیر توجه دارد و هم به بالا .

ماه رمضان به نوعی تعطیلی بخش ناظر به زمین و دنیاست و فعال کردن بخش آسمانی انسان .

در ماه رمضان توجه به شکم و مادون آن کم و تعطیل شده است و پرداختن به دل و عقل خواسته شده است.

خواسته اند ما را متوجه بخش الهی خویش سازند .

خواسته اند یادمان نرود که می شود با بالا ارتباط برقرار کرد .

خواسته اند فکر نکنیم همه لذتها در خور و خواب و خشم و شهوت است .

خواسته اند به دل هم برسیم

دل هایتان مملو از یاد الله

یا حق

التماس دعا

مخالفان همیشگی

به این آیه توجه کنید:

 

وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَى إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَّسُولًا ﴿۹۴﴾ اسرا

و [چيزى] مردم را از ايمان آوردن باز نداشت آنگاه كه هدايت برايشان آمد جز اينكه گفتند آيا خدا بشرى را به سمت رسول مبعوث كرده است (۹۴) اسرا

آن چیزی که از تفکر پیرامون این آیه می توان فهمید این است که مشکل همیشگی و تاریخی جوامع بشری ایمان به یک انسان و اطاعت از یک انسان بالاتر از خودشان بوده است .

یقینا در زمانه امروز ما و عدم تبعیت از ولایت فقیه نیز این مورد وجود دارد .

مشکل این نیست که ولی فقیه معصوم است یا خیر .

مشکل این است که نمی توانستند بشری را بالاتر از خودشان ببینند حرف از عصمت و عدم عصمت نبود

مگر در زمان حضرت امیر منصوبین ایشان معصوم بودند .

ولی اطاعت و پذیرش نبود .

به نظر این حقیر در زمانه ظهور نیز همین اوضاع تکرار خواهد شد

تکرار می کنم مشکل معصوم بودن و یا نبودن نیست .

مشکل پذیرش و یا عدم پذیرش یک فرد برتر و بهتر است و تا این در آدمی ایجاد نشود نمی تواند حتی معصوم را نیز بپذیرد .

امید که همه ما به این حد از پذیرش رسیده باشیم که تبعیت و تابعیت از بهتر از خود را پذیرا باشیم .

به امید ظهور ذخیره هستی و بهترین روزگار حضرت حجت ابن الحسن العسکری و سربازی و تبعیت همه ما از ایشان

ان شاء الله

الله

 

 

 الله لا اله الا هو

 

همین.

روز اول ماه مبارک رمضان

 

 

امروز اولین روز از ماه مبارک رمضان است

آقایان و خانم ها به میهمانی خالق و صاحب هستی خوش آمدید.

سفره های اشرافی ملک و پادشاه زمین و آسمان ،  عیان و نهان ، دنیا و آخرت و انس و جان به مدت یکماه تمام گسترده است .

تنها سفره هایی است که اشرافی بودنشان نه تنها عیب نیست که شایسته و حق اوست .

اسراف هم جایز است .

هر چه در توان دارید در این ضیافت الهی بخورید و بیاشامید و اسراف کنید و حتی با خود ببرید .

برای یک عمر بار بزنید و ببرید .

کم نخورید کم نیاشامید آنانی که کم می خورند و کم می آشامند مغبون خواهند بود .

آنقدر بخورید تا از هوش بروید آنقدر بیاشامید که هم خود و هم روزگارتان سیراب شود و اهل و عیالتان را آسوده دارید.

تا می توانید با صاحب کرامت این سفره بی نهایت سخن بگویید .

او نیز یک کتاب بی منتها با شما سخن دارد تا می توانید گوش دهید .

خلاصه عجب بزمی است این ماه

سقف ندارد این ایوان و حد ندارد این سفره و تمامی ندارد این خوردنی های هزاررنگ .

نکند اشتهایتان کم باشد

باید در ماههای گذشته به خصوص رجب و شعبان به اشتهایتان می افزودید.

تا می توانید کیسه با خود بیاورید .

این پادشاه را ذخایرش تمامی نیست . هرچه بخورید و هر چه ببرید از نعمتش کاسته نمی شود .

دوستان را نیز با خود بیاورید و اهل و عیال و دودمانتان را متنعم کنید .

عجب پادشاهی است این الله

نمونه ندارد

همه چیز ارزانی می دارد در این ماه ، اگر بخواهیم  و حتی اگر نخواهیم .

زبانم لال ، نمی داند نعمت هایش را چه کند ؟!! سفره هایش را با که پر کند ؟!!!

می بینید این سفره های پر از اطعمه و اشربه هنوز خالی است

خیلی ها به تکه نانی دل خوش کرده اند و بر سر این سفره ها نیامده اند .

عجب پادشاهی است این الله

نمونه ندارد

یک است که دو ندارد

فقط او فقط الله

 

 

کمی موعظه

 

 

در آستانه ماه مبارک رمضان چون همیشه اوقات به موعظه و نصحیت سخت محتاجیم .

از همه دوستانی که اهل نصیحت و موعظه هستند تقاضا دارم مرا موعظه کنند .

با این حرف نادرست هم که می گویند ما نصحیت نمی کنیم و نباید نصیحت کرد سخت مخالفم .

همه به موعظه و نصیحت نیازمندیم

منتظر موعظه و نصیحت شما هستم

 

یا حق

 

 

ماه شعبان به کجا می روی ؟

ماه شعبان رو به اتمام است

ماه مبارک رمضان نزدیک و نزدیک تر می شود

آیا برای شرکت در میهمانی یک بار در سال خدا آماده شده ایم .

برای آمادگی ورود به ماه مبارک رمضان و در روزهای پایانی ماه معظم شعبان این دعا را با هم زمزمه کنیم :

 

اللهم ان لم تکن غفرت لنا فیما مضی من شعبان فاغفر لنا فیما بقی منه

 

 ای الله و خداوندگار من اگر نیامرزیده ای ما را در روزهای گذشته از ماه شعبان

 

پس ببخش ما را در باقیمانده از آن

آمین

التماس دعا

آن بت ابراهیم می خواست

 

««    آن بت گریه می کرد .

زیرا هرگز نتوانسته بود دعایی را مستجاب کند و معجزه ای را بر آورده .

زیرا شادمان نمی شد از پیشکشهایی که به پایش می ریختند و قربانیهایی که برایش می آوردند .»»

متن بالا بر گرفته از کتاب من هشتمین آن هفت نفرم  نوشته سر کار خانم عرفان نظرآهاری است که به کوشش انتشارات صابرین چاپ شده است .

این کتاب شامل ۱۳ متن ادبی است که با اسامی مختلف تنظیم شده است .

نثر زیبا و امروزی با الهام از متون و موضوعات دینی و اسلامی و با نگاهی عارفانه و معنوی نگاشته شده است و کوتاهی مطالب و بدیع بودن آنها به متن زیبایی خاصی داده است .

 

در ششمین بخش کتاب که با نام من هشتمین آن هفت نفرم نویسنده از زبان سگ اصحاب کهف به وضعیت مردم پرداخته است و نام کتاب نیز از همین نوشته گرفته شده است :

««هزار سال پیش از این خوی سگی ام را کشتم و پلیدی را شستم ، امروز از غارم بیرون آمدم که بگویم چگونه سگی می تواند به آدمی بدل شود ، اما دیدم که چگونه آدمی بدل به دام و دد شده است .»»

خواندن کتاب برای علاقمندان به نثرهای ادبی و عرفانی و به خصوص جوانان توصیه می شود

انتخابات 17: حماسه سیاسی مبارک

 

 

۲۴ خرداد ماه روز حماسه سیاسی مردم ایران مبارک باد.

 

۲۴ خرداد ماه روز پیروزی ملت ایران در برابر دشمنان خارجی بود

۲۴ خرداد ماه روز پیروزی رهبری نظام اسلامی در برابر دشمنان خارجی بود.

۲۴ خرداد ماه روز اقتدار ملت ایران بود.

۲۴ خرداد ماه روز لبیک همه ایرانیان به دعوت حضرت آیت الله خامنه ای رهبری انقلاب اسلامی بود .

۲۴ خرداد ماه روز اجرای صحیح به قانون و اظهار حضور ملت ایران بود

۲۴ خرداد ماه روز ایران بود و روز ایرانی بود .

مهم این نیست که چه فردی رییس جمهور خواهد شد مهم آن است که روز ۲۴ خرداد ماه روز پیروزی ملت ایران در مقابل چشم همه جهانیان و در مقابل همه دشمنان ملت ایران بود .

رییس جمهور نوکر ملت است و هر فردی که انتخاب شود باید در نوکری خود برای ولی نعمتان خود بکوشد ، پس مهم این نیست که چه کسی رییس جمهور می شود بلکه مهم آن است که ملت با آرامش و شور و حضور بهترین نوکر و خدمتگزار را برای خویش بر می گزیند .

مهم انتخاب ملت است و هر وقت که ملت خوب انتخاب کند مسئله تمام خواهد بود .

منتظر تلاش های خدمتگزار جدید ملت خواهیم بود تا کشور را چند گام به جلو ببرد ان شاء الله

حماسه سیاسی مبارک

ملت و خدمتگزاران جدید برای حماسه اقتصادی آماده شوند .

یا حق

انتخابات 13: مدیریت محسن رضایی کجا بوده است ؟؟؟!!!!

غرور چها که نمی کند .

محسن رضایی خیال می کند دفاع مقدس ما نتیجه تلاش های اوست .

در مناظره سوم حتی باکری و همت و قالیباف و جلیلی را نیز محصول کار خود عنوان کردند .

بماند که این حرف به چه میزان نادرست است و حاکی از توهم و غرور جناب آقای محسن رضایی است ولی اگر بنا باشد مدیریت ایشان در دفاع مقدس و آزمون و خطاهای ایشان به دقت بررسی بشود خدا می داند چه بلایی بر سر ایشان می آمد .

برای اینکه آقای محسن رضایی از مدیریت خود مطلع باشد بهتر است برود خاطرات رزمندگان دفاع مقدس را در سالهای پایانی جنگ بخواند تا ببینید چقدر مدیریت داشته است .

بهتر است به اندازه توان و ظرفیت و عملکرد خودمان حرف بزنیم و کمتر لاف منم منم بزنیم

حیف از آن همراهی هایتان با شهدا

هرگز به کسی مثل محسن رضایی رای نخواهم داد هرگز .

مردم جواب خوبی به سیاه نمایی ها و برنامه های خیالی و توهمی محسن رضایی خواهند داد .

یا حق

انتخابات 9: نامزدها باید برنامه اقتصادی داشته باشند   

 

در مطلع سخن از فرمایشات مقام معظم رهبری استفاده می کنم و سپس منظور خود را در چند جمله ای ارائه خواهم کرد .

مقام معظم رهبری در سخنان خود در حرم حضرت رضا علیه السلام در سال ۹۲ می فرمایند :

«««مسئولين كشور ــ مسولينِ امروز و بخصوص مسئولين آينده كه بعد از انتخاباتِ امسال بر سر كار خواهند آمد ــ به اين نكته توجه كنند؛

كشور بايد سياست اقتصاديِ كلانِ روشن و مدوّن و برنامه‌ريزی‌شده داشته باشد؛ حوادث گوناگون نتواند تغيير و تبديلی در آن ايجاد كند.»»»

تقریبا همه نامزدهای ریاست جمهوری یا برنامه اقتصادی خود را ارائه داده اند و یا ارائه خواهند داد.

این ارائه برنامه هرچند خوب و مطلوب است اما کافی نیست .

چرا ؟

چون این برنامه ها باید روشن و مدون و برنامه ریزی شده باشند تا حداقل مطلوب مورد نظر مقام معظم رهبری را داشته باشد ولی آنچه که به نظر می رسد یک نیاز مهم تر است نکته دیگری است که عرض خواهم کرد .

در دوره های گذشته و به دلایل مختلف  از افرادی حمایت کرده ایم و همه افرادی که آمده اند و رفته اند یک ویژگی داشته اند و آن نداشتن برنامه مشخص اقتصادی بوده  است .

البته همه افراد برنامه هایی داشته اند ولی عیب همه افراد نداشتن برنامه مدون و روشن و برنامه ریزی شده و مهم تر از آن مشخص نبودن تیم برنامه نویس و تیم مجری فعالیتهای اقتصادی بوده است .

لازم است که نامزدها علاوه بر ارائه برنامه با ویژگی های ذکرشده ،  تیم پشتیبان و برنامه نویس و تیم مجری هماهنگ با برنامه نویسان را نیز مشخص نماید تا در پایان دوره رییس جمهور این برنامه و این برنامه نویسان و مجریان مستقیم ، پاسخ درستی به مردم ارائه نمایند .

و البته مجلس باید  با این برنامه ها که در راستای سیاست های کلان چشم انداز نوشته می شود همراهی کند و آنها را تغییر ندهد .

چرا که در صورت تغییرات مجلس و تغییر در اجزای برنامه عملا اجرای آن بی اثر خواهد بود . 

سخن اخر : به رییس جمهوری رای بدهیم که برنامه اقتصادی داشته باشد و برنامه او روشن و مدون و برنامه ریزی شده باشد و علاوه بر آن تیم برنامه نویس و حامی برنامه و تیم مجری مشخص و قابل اعتنایی داشته باشد که در پایان دوره خود پاسخ اقدامات خود را بدهند .

منتظر شما در ۲۴ خرداد ماه با حماسه ای سیاسی بزرگتر از حماسه های دیگر هستیم .

یا حق

انتخابات 8: در مسیر خلق حماسه ایم  

 

بعد از اتمام مهلت ثبت نام کاندیداها و مشخص شدن حضور واقعی نامزدها ،جلسات گپ و گفت رونق گرفته است .

این جلسات هم برای خود آدم و هم برای دیگران و به خصوص برای پیدا کردن نقاط ضعف فکری و تحلیلی خیلی مناسب و مفید است . توصیه من به همه دوستان این است که تا می توانند با افراد و سلایق مختلف و البته با حوصله و حلم گفتگو کنند و نظرات مختلف را بشنوند و البته نظرات خود را با شفافیت بیان نمایند .

این موضوع اگر باعث تغییر نگاه طرف مقابل نشود ولی در صورتی که با حلم و حوصله باشد باعث افزایش محبت و رابطه ها خواهد بود.

یک فرصت دیگر در این ایام که باید غنیمت شمارده شود بررسی دقیق اظهار نظرات و دیدگاههای قطعی و مستند افراد است . در این ایام فرصت خوبی برای آدمی حاصل می گردد تا میزان شعور و فهم و درایت و و فاداری شخصیت های سیاسی را به خوبی درک کند و به کنه شخصیت آنها پی ببرد .

این بررسی و اقدام با پیگیری پیامک های خبری یا اخبار کوتاه یا شایعه سازی های متدوال این ایام کاملا متفاوت است و توصیه می شود تا می توانید از دنبال نمودن و اتلاف وقت در این قبیل موارد خودداری نمایید .

دقت در سخنان و رفتارهای واقعی ( تاکید بر واقعی بودن به دلیل ایجاد شرایط کاذبی است که بر له یا علیه افراد تصویر سازی می گردد ) افراد و شخصیت ها و گروهها بسیار مهم و کاساز است و باعث شناخت های عمیق و ماندگار از شخصیت های مهم کشوری می گردد .

یک نکته مهم دیگر نیز چنگ زدن به ریسمان ولایت است .  در این طوفان تبلیغاتی دست یازیدن به ریسمان ولایت فقیه و دور نشدن از این ریسمان سبیل هدایت ،  آدمی را از دور شدن از صراط الهی مصون می دارد .

هر جا احساس گم شدن کردید سریعا به سمت انگشت اشاره رهبری حرکت کنید . علی رغم غبارها و فتنه های احتمالی مسیر ولایت راه درست را نشان خواهد داد .

خیلی از دوستان از حضور برخی از نامزدها اظهار ناراحتی و نگرانی می کنند و حضور برخی را باعث عدم رای آوری برخی دیگر می دانند یا از عدم تایید احتمالی صلاحیت یکی اظهار ناراحتی یا خوشحالی می کنند اما آنچه به نظر این حقیر می رسد این است که همه این ۶۰۰ و اندی نفر در زمین حماسه سیاسی و به نفع پرشور نمودن انتخابات و در مقابله با دشمن خارجی مشغول فعالیت هستند .

همه این ۶۰۰ نفر نشان دادند که چقدر اعتماد به نفس و نیروهای آماده به خدمت و خدوم در کشور وجود دارد و علی رغم تبلیغات دشمن مبنی بر عدم حضور گروههای سیاسی ،   از همه گروهها و از هر گروهی چندین نفر حضور یافته اند. در ضمن از بین این ۶۰۰ نفر حداقل ۶۰ نیروی تراز ریاست جمهوری وجود دارد که نشان از بالندگی نظام در تربیت نیروهای مناسب و کاری است .

این به معنی شکست دشمن در اولین قدم برنامه های تبلیغی خود است .

نکته دیگر آزادی مردم در انتخاب شدن و انتخاب کردن است . با داشتن شرایطی حداقلی امکان رییس جمهور شدن برای یک ایرانی فراهم خواهد بود

حضور افراد مختلف و  با شرایط مختلف هم نکته مهم بعدی است .برخی از این افراد در بررسی صلاحیت ها تایید می شوند و بسیاری تایید نخواهند شد . این تایید و عدم تایید افراد و نوع برخورد مناسب آنها و بررسی صحیح و عالمانه شورای نگهبان هم ان شاء الله قدم بعدی موفقیت حماسه سیاسی خواهد بود .

و بعد از تبلیغات خوب نامزدها و حضور حماسی و پرشور مردم در تبلیغ کاندیدای مورد نظر قدم  مهم بعدی برداشته خواهد شد . از هم اکنون خیز پر توان مردم برای تبلیغات و رای دادن به نامزد مورد نظر خود را احساس می کنیم .

همه و همه نسبت به این انتخابات حساس بوده اند و با تمام توان برای رای آوری و حضور در صحنه تلاش می کنند . این نقطه مهم این حماسه است ،  اما باید مراقب باشیم که مهم تر از اینکه چه کسی رای می آورد و برای خدمت انتخاب می شود حفظ دوستی و مودت بین مردم و وحدت همه اقشار و رعایت مناسبات اخلاقی و اجتماعی همه ایرانیان است .

همه ما برای مکارم و خوبی های اخلاقی موظف شده ایم و می بایست به دقت مراقب دوستی هایمان باشیم

هرکس برای  هر اصلحی که خودش با تلاش به آن رسیده است تلاش و تبلیغات کند و مواظب باشد که دوستی های ما ارزش بیشتری از این رای دادن ها دارد .

روز 24 خرداد هم نقطه اوج حماسه و حضور مردمی است و مشت محکمی بر دهان دشمنان ملت ایران . همه با هم با هر سلیقه ای با دقت در انتخاب اصلح به هر نتیجه ای که برسیم در پیشگاه مردم و خداوند سرافراز خواهیم بود .

مهم دقت در استفاده از حقی است که یکایک ما ایرانی ها در اداره کشور داریم .

ما حق داریم که انتخاب کنیم و ان شاء الله هر ایرانی  انتخاب های خود را در روز 24 خرداد ماه در  صندوق های رای به امانت می گذارد تا فردی لایق و توانمند و انقلابی با روحیه جهادی ،  ایران را به قله های پیشرفت و عدالت برساند و این حق ما و استفاده از حق یکایک ما ایرانی هاست که وظیفه ما را نسبت به امام و انقلاب محقق می سازد.

سخن آخر : همه نامزدها ، وزارت کشور ، شورای نگهبان ، تایید صلاحیت شده ها ، رد صلاحیت شده ها ، رسانه ها ، شخصیت های کشور ،  ملت ایران و حتی دشمنان ملت ایران با حول و قوه الهی در مسیر حرکت خلق حماسه سیاسی 92 تلاش خواهند و این حماسه محقق خواهد شد . ان شاء الله  

 

انتخابات 6 : حماسه سیاسی با حضور پرشور و حماسی

سلام

این ده پانزده روزی به دلیل نمایشگاه کتاب فرصت نوشتن حاصل نشد .

جای شما خالی در نمایشگاه کتاب و در میان ناشران و علاقمندان به کتاب چه لذتی بردیم   .

امروز تازه فرصت کردیم اندکی از آن فضا به این فضا بیاییم .

شرکت بیش از ۶۰۰ نفر از افراد و حضور رجل های فراوان به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری فال نیک و میمونی برای حماسه ای سرنوشت ساز  در سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی خواهد بود .

البته این حضور پر از رجل سیاسی مهر باطلی بر سخنان پیرمردانی است که تصور می کنند و می کردند که به غیر از خودشان در این مملکت کسی برای مدیریت وجود ندارد.

به نظر می رسد این حضور پر تعداد از همه سه طیف اصلی شرکت کننده به جهت استفاده از ظرفیت تبلیغی حاکم بر شرایط انتخابات باشد

چه حامیان هاشمی و چه حامیان دولت و چه اصولگرایان می خواهند با تنوع افراد گفتمان خودشان را تقویت کنند و در آخر این انتخابات بین دو یا سه نفر صورت خواهد گرفت .

از این تعدد باید استقبال کرد و مطلوب این است که شورای نگهبان با توجه به شعار سال بر حداکثر حضور افراد حکم نماید .

در این امر دو فایده مترتب است یکی اینکه وزن افراد  و گروه ها مشخص می شود و دیگر اینکه حماسه حضور محقق می شود .

البته افراد بسیاری وجود دارند که یا رجل نیستند و یا مشکل خاصی دارند و نباید در انتخابات شرکت کنند و صد البته نباید تایید صلاحیت شوند .

حماسه بزرگ سیاسی دیگری در راه است

۲۴ خرداد روز حماسه و حماسه سازان

یا حق

انتخابات 4: اقتصاد و درست دیدن و  نقاط قوت آری ، نقاط ضعف نه

مقام معظم رهبری در سخنان خود در حرم حضرت رضا علیه السلام مواردی را مطرح فرمودند که به نظر بنده برای تشخیص یک رییس جمهور خوب مفید و رهگشاست  گوشه هایی از این بیانات را با هم مرور می کنیم :

«««مسئولين كشور ــ مسولينِ امروز و بخصوص مسئولين آينده كه بعد از انتخاباتِ امسال بر سر كار خواهند آمد ــ به اين نكته توجه كنند؛

كشور بايد سياست اقتصاديِ كلانِ روشن و مدوّن و برنامه‌ريزی‌شده داشته باشد؛ حوادث گوناگون نتواند تغيير و تبديلی در آن ايجاد كند.»»»

به عبارت بهتر مشخص فرمودند که نامزدهای ریاست جمهوری باید افرادی باشند که برنامه و یاران اقتصادی قوی و معتقد به عدالت و برنامه دار و غیر وابسته فکری به برنامه های وابسته و غربی داشته باشد .

طبیعی است اگر نامزدهای ریاست جمهوری نتوانند مدل درست و واضحی ارائه دهند نباید به آنها اعتماد نمود .

یک نکته دیگر فرمایش حضرت آقا جهت دهی به نامزدهای ریاست جمهوری  است که به جای بدو بیراه به دیگران برنامه های اقتصادی خود را ارائه دهند و شعارهای بیخود سیاسی و عوامانه خودداری نمایند .

اگر این روزها صحبت های نامزدهای ریاست جمهوری را مروری کنید محور اصلی سخنان آنان موضوع اقتصادی است .

 

 «««نگاهمان بايد واقع‌بینانه باشد؛ ارزیابی ما ارزیابی درستی باشد. بعضی از مردمِ خود ما وقتی به اوضاع كشور نگاه میكنند، فقط ضعفها را می‌بینند؛ گرانی را می‌بینند، افت تولید در برخی از واحدهای تولیدی كشور را می‌بینند، فشارهای دشمنان را می‌بینند.

این نگاه، نگاه ناقصی است.

 

بنده نگاه متفاوتی دارم. من وقتی به اوضاع كشور و اوضاع ملتمان نگاه میكنم، یك میدان عظیم پرچالشی را مشاهده میكنم كه ملت ایران در این میدان، به رغم دشمنان، سربلند و پيروز ظاهر شده است.»»»

نکته دیگر درست دیدن اوضاع توسط نامزدهای ریاست جمهوری است.  نامزدی که بخواهد با مشکلات موجود خودش را بالا بکشد در مسیر تبلیغات دشمن حرکت کرده است

نامزدهای ریاست جمهوری باید برنامه خود را و البته برنامه اجرایی خود را ارائه دهند و از عنوان اینکه ما این وضع خراب و بحرانی را درست می کنیم خودداری نمایند .

این ادبیات ادبیات دشمن ملت ایران است . ادبیات نامزدهای ریاست جمهوری باید در همین مسیر ترسیمی مقام معظم رهبری باشد .

 

«««این را همه بدانند كه آنچه ما برای رئیس‌جمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی كه امروز وجود دارد، منهای ضعفهائی كه وجود دارد.

این را همه توجه كنند؛ رئیس‌جمهورِ هر دوره‌ای باید امتیازات كسبی و ممكن‌‌الحصول رئیس‌جمهور قبلی را داشته باشد، ضعفهای او را نداشته باشد.

هر كسی بالاخره نقاط قوّتی دارد و نقاط ضعفی دارد. رؤسای جمهور ــ چه رئیس‌جمهور امروز، چه رئیس‌جمهور فردا ــ نقاط قوّتی دارند و نقاط ضعفی هم دارند. همه‌ی ما همین جوریم؛ نقاط قوّتی داریم، نقاط ضعفی داریم.

 آن چیزهائی كه امروز برای دولت و برای رئیس‌جمهور نقاط قوّت محسوب میشود، اینها باید در رئیس‌جمهور بعدی وجود داشته‌ باشد، اینها را باید در خود تأمین كند؛

 آن چیزهائی كه امروز نقاط ضعف شناخته میشود ــ كه ممكن است شما بگوئید، من بگویم، دیگری بگوید ــ این نقاط ضعف را باید از خود دور كند.»»»

 یکی از سئوالاتی که نامزدهای ریاست جمهوری باید به آن پاسخ روشن و واضحی بدهند نقاط قوت رییس جمهور فعلی است و مقایسه خود با این نقاط قوت .

پاسخ روشن به این فرمایش مقام معظم رهبری تکلیف خیلی از نامزدهای ریاست جمهوری را مشخص می کند .

والبته پرداختن به نقاط ضعف رییس جمهور فعلی و بیان قوت های خود به نسبت این نقاط ضعف.

این سه مورد یعنی برنامه اقتصادی ، درست دیدن وضعیت کشور ، بررسی نقاط قوت و ضعف رییس جمهور فعلی باید محور سخنان نامزدهای ریاست جمهوری باشد که به نظر می رسد در همین جهت در حال جریان است .

انتخابات 1 : عالمی از نو بباید ساخت و زنو آدمی

اولین مطلب انتخاباتی خودم را می نویسم

خیلی در این چند ماهه مراقب بوده ام که بر اساس جو چیزی ننویسم و سخنی نگویم .

سخنان مقام معظم رهبری در زمینه شرایط رییس جمهور آینده خیلی برایم  جالب بود . بخشی از فرمایشات ایشان در روز اول فروردین امسال در حرم نورانی رضوی بر گرفته از سایت http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=22233 معظم له  :

«««این را همه بدانند كه آنچه ما برای رئیس‌جمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی كه امروز وجود دارد، منهای ضعفهائی كه وجود دارد.

این را همه توجه كنند؛ رئیس‌جمهورِ هر دوره‌ای باید امتیازات كسبی و ممكن‌‌الحصول رئیس‌جمهور قبلی را داشته باشد، ضعفهای او را نداشته باشد.

هر كسی بالاخره نقاط قوّتی دارد و نقاط ضعفی دارد. رؤسای جمهور ــ چه رئیس‌جمهور امروز، چه رئیس‌جمهور فردا ــ نقاط قوّتی دارند و نقاط ضعفی هم دارند. همه‌ی ما همین جوریم؛ نقاط قوّتی داریم، نقاط ضعفی داریم. آن چیزهائی كه امروز برای دولت و برای رئیس‌جمهور نقاط قوّت محسوب میشود، اینها باید در رئیس‌جمهور بعدی وجود داشته‌ باشد، اینها را باید در خود تأمین كند؛ آن چیزهائی كه امروز نقاط ضعف شناخته میشود ــ كه ممكن است شما بگوئید، من بگویم، دیگری بگوید ــ این نقاط ضعف را باید از خود دور كند. یعنی ما در سلسله‌‌ی دولتهائی كه پشت سر هم می‌آیند، بايد رو به پیشرفت باشیم، رو به تعالی و تكامل باشیم، تدریجاً بهترینهای خودمان را بفرستیم؛

هر كسی می‌آید، پایبند به انقلاب، پایبند به ارزشها، پایبند به منافع ملی، پایبند به نظام اسلامی، پایبند به عقل جمعی، پایبند به تدبیر باشد. اینجوری باید این كشور را اداره كرد. كشور، كشور بزرگی است؛ ملت، ملت باعظمتی است؛ مسائل تشویق كننده و مبشّر، فراوان است؛ مشكلات هم بر سر راه هر ملتی، و از جمله بر سر راه ما وجود دارد. آن كسانی كه آماده‌ی این میدان میشوند، بايد با كمال قوّت، با كمال قدرت، با توكل به خدا، با اعتماد به توانائی‌های این ملت پیش بروند.»»»»

در بین همه افرادی که تا به حال نامزدی خود را اعلام کرده اند و یا حتی اشاره ای به آن کرده اند فردی با نقاط قوت رییس جمهور فعلی خیلی کم پیدا می شود پس باید افرادی که توان نزدیک کردن خود را به این شرایط دارند این ظرفیت را در خود به وجود بیاورند .

به عبارت بهتر پیام حضرت آقا این است که رییس جمهور بعدی باید از لحاظ وقت گذاری و توان و شجاعت و حضور در بین مردم و مردمی بودن و سخت کوشی و دست پاک بودن و انقلابی بودن و اعتقاد سخت به نظام  و جوان گرایی و سایر خصوصیات رییس جمهور فعلی باید نقاط ضعف ایشان را نیز نداشته باشد .

آقایان نامزدها باید خیلی تلاش کنند که به همین نقاط قوت فعلی برسند و از ان هم عبور کنند. ان شاء الله

دعاگویشان هستیم.

 

سفر خارجه 3(زیارت عاشورا در کلیسا)  

در رم آن قدر کلیسا رفتیم که حالمان بد شد.

واقعا در ساخت کلیسا اسراف کرده بودند . 

دیگر ساختمان کلیسا می دیدیم حالمان بهم می خورد

با اینکه مفتی بود و عکس هم آزاد بود ولی دیگر حوصله دیدن آنها را نداشتیم.

در کلیساهاشون فقط شرت و رکابی ممنوع بود . بقیه همه اش آزاد بود .

ما هم با ابراهیم رفتیم بخش عبادت که توریست راه نمی دادند به یاد مظلومیت حضرت عیسی در بین این همه نا مسلمان زیارت عاشورا با همه متعلقاتش را خواندیم و بعد هم مفصل قرآن .

اتفاقا کلیسایش رو به قبله بود .

جای شما خالی بود . زیارت عاشورا ، رو به قبله ، در کلیسا ، میاان آنهمه نا مسلمون  ، توی وسط رم و واتیکان .

خدا قسمت کند دسته جمعی

یا حق

 

سفر خارجه 2 (اعتراف)

خارجه که رفته بودیم ، با ابراهیم رفتیم آثار قدیمی رم و بعضی از شهر ها را هم دیدیم .

همیشه در فیلم های قدیمی دیده بودیم که افراد در کلیسا می روند در یک سوراخی و اعتراف می کنند

در خارجه با همین دو چشم خودمان همان سوراخ و همان جایی را که می روند اعتراف می کنند را دیدیم و دیدیم که چگونه اعتراف می کنند و اعتراف می گیرند

تازه یک چراغ قرمزی هم بالای اتاق بود

این کلیساهایی که ما رفتیم چند اعترافه بودند

یک حاج آقایی هم ۲۴ ساعته تویش منتظر اعتراف بود

 

سفر خارجه 1

امسال ما نیز مثل بعضی از این ندید بدید ها البته نه با خانواده بلکه با ابراهیم رفتیم سفر خارجه .

البته بهتر است بگویم تعطیلات را رفتیم سر کار در خارج از کشور .

خیلی مراقب بودم مثل خیلی از افرادی که می روند خارج تا چیزی در خارج می بینند همه داشته های خود را فراموش می کنند نباشم .

صبح از ساعت ۶  می زدیم بیرون و ۱۲ شب  بر می گشتیم . بازدید از کتابخانه ها حتی و حتی به ایتالیا و رم و ونیز و فلورانس هم رسید .

سعی می کنم اگر وقتی بود بعضی وقت ها چند کلمه ای بنویسم .

اولین بازدید از کتابخانه ها از کتابخانه ملی رم بود دقیقا فردای رسیدن ما به رم .

توفیق اجباری هم پیدا کردیم و عضو کتابخانه ملی رم هم شدیم .

همه اینها را گفتم که یک نکته اصلی را بگویم .

کتابخانه ملی خودمان در تهران خیلی بهتر و مجهز تر از کتابخانه ملی رم بود .

و خلاصه خارجه آنقدرها هم که می گویند خارجه نبود

امیدوارم با توجه به اینکه ۶ کتابخانه مرکزی در استانهای کشور  ساخته شده است از لحاظ کتاب و امکانات هر یک بهتر و مناسب تر از کتابخانه ملی رم باشند

 

ویژه نامه نوروزی

سلام

اگر به دنبال کاندیدا شدن و یا یقه دریدن برای نامزد خاصی بودم حتما ویژه نامه نوروزی وبلاگم را منتشر می کردم

بازار ویژه نامه های گران و ارزان و یا رایگان نشریات که اکثر رنگ و بوی انتخاباتی دارد تا نوروزی گرم است .

خدا کند تنور انتخابات را خراب نکنند سوختن نانش پیش کش شما .

خدایا حال بد ما را به حال خوبت تغییر بفرما

یا حق